جام زهر""فرماندسپاه"محسن رضایی چه بود؟زهررا چه کسی نوشاند؟
جام زهر""فرماندسپاه"محسن رضایی چه بود؟زهررا چه کسی نوشاند؟
طی آن ساعات"شنیدن خبرپذیرش قطعنامه" با هر یک از بچه ها سپاه هم که برخورد می کردم، ناراحت بودند و حسی مانند حس من را داشتد. به همین دلیل با غلامعلی رشید، که از فرماندهان رده بالای سپاه بود، تماس گرفتم وگفتم: «تکلیف چیه؟» ایشان خیلی واضح راه را برای من روشن کرد و گفت: «تکلیف همونیه که امام گفته و هر چیزی ایشون گفتن، ما از همون تبعیت می کنیم.» از آن به بعد، با این تفکر که اطاعت از امر ولی فقیه واجب است، توانستم بر فشار پذیرش قطعنامه غلبه کنم و آن را برای خودم جا بیندازم.

بعدش رفتم سراغ آقا محسن [رضایی]، بقیه فرماندهان سپاه هم آنجا بودند. آقا محسن به حدی ناراحت بود که قابل بیان نیست. حالت چهره آن روز ایشان را تا آن زمان اصلا این طور ندیده بودم. گرچه همه بچه های جنگ ناراحت بودند، اما کسی مثل آقا محسن را نباید به این حال می دیدیم، چه او فرمانده کل سپاه بود و باید خیلی منطقی با این قضیه برخورد می کرد، اما ظاهراً ناراحتی ایشان از جای دیگری آب می خورد.
کمی تحقیق و پرس و جو کردم و تا حدی علت این ناراحتی را فهمیدم. ظاهرا ماجرا از این قرار بود که آقای هاشمی از آقا محسن می خواهد طی نامه ای مبسوط تمامی کمبودها و مشکلات جبهه ها را برای او بنویسد، تا ایشان اقدامات لازم را در این زمینه به عمل آورد. آقا محسن هم لیستی بلند بالا از وضعیت جبهه ها و عدم وجود امکانات کافی و دیگر مسایل را آماده می کند و به ایشان می دهد. نامه آقا محسن توسط آقای هاشمی نزد امام برده شده و عنوان می شود که آیا با این وضعیت می توانیم بجنگیم یا خیر؟
در نامه امام که چند سال پیش از طریق دفتر آقای هاشمی منتشر شد، حضرت شان، پس از بیان دلایل پذیرش قطعنامه، که بیشتر روی نامه فرمانده سپاه متمرکز می باشد، درباره دعوی آمادگی برای تداوم جنگ توسط فرمانده کل سپاه، می فرماید: «این هم شعاری بیش نیست.»
آقا محسن می گفت: «من اصلا باورم نمیشه که قطعنامه پذیرفته شده باشه و اصلاً در جریان نیستم.» خوب به خاطر دارم در همان جلسه، فرماندهان دیگر می گفتند آقای هاشمی به نوعی آقا محسن را دور زده و با بردن نامه به محضر امام امت، به منظور اصلی اش، یعنی پذیرش قطعنامه 598 رسید.
ناراحتی "سردارسلیمانی"ازهاشمی رفسنجانی چه بود؟
البته این قبیل گرایشات آقای هاشمی مسبوق به سابقه بود."سردار"غلام علی رشید، جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح در نشستی که به مناسبت عملیات والفجر 8 در زمستان 1389 برگزار شد، در این زمینه صحبت هایی کرد که در همان ایام در روزنامه ی کیهان منتشر شد.ایشان می گوید: در تاریخ 8 خرداد 1364 صبح به اتاق فرماندهی کل سپله رفتم.برادر رحیم صفوی و شمخانی آمدند.بعد مطالب جمع بندی شده در طول 10 روز گذشته را به بحث گذاشتیم و نکات لازم را برای طرح شدن در حضور آقای رییس جمهور[-آیت الله خامنه ای-و رفسنجانی در نظر گرفتیم.یک ساعت بعد، دیگر برادران هم آمدند.برادر غلام پور،بشردوست، علایی،محتاج، مبلغ و ساعت 9:30 سوار ماشین شدیم و به مقر ریاست جمهوری رفتیم.برادر محسن رضایی نتایج بحث ها را مطرح کرد.آیت الله خامنه ای چهره اش بشاش بود و از مباحث استفاده می کرد.ولی از همان ابتدا آقای هاشمی ناراحت بود.و بالاخره در پایان جلسه، با صحبت آقای هاشمی آب پاکی روی دست ما ریخت.ما با حیرت بیرون آمدیم.این جلسه، یکی از سرنوشت سازترین جلسات جنگ بود و مطالب تا پیش امام برده شد.
البته این قبیل گرایشات آقای هاشمی مسبوق به سابقه بود."سردار"غلام علی رشید، جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح در نشستی که به مناسبت عملیات والفجر 8 در زمستان 1389 برگزار شد، در این زمینه صحبت هایی کرد که در همان ایام در روزنامه ی کیهان منتشر شد.ایشان می گوید: در تاریخ 8 خرداد 1364 صبح به اتاق فرماندهی کل سپله رفتم.برادر رحیم صفوی و شمخانی آمدند.بعد مطالب جمع بندی شده در طول 10 روز گذشته را به بحث گذاشتیم و نکات لازم را برای طرح شدن در حضور آقای رییس جمهور[-آیت الله خامنه ای-و رفسنجانی در نظر گرفتیم.یک ساعت بعد، دیگر برادران هم آمدند.برادر غلام پور،بشردوست، علایی،محتاج، مبلغ و ساعت 9:30 سوار ماشین شدیم و به مقر ریاست جمهوری رفتیم.برادر محسن رضایی نتایج بحث ها را مطرح کرد.آیت الله خامنه ای چهره اش بشاش بود و از مباحث استفاده می کرد.ولی از همان ابتدا آقای هاشمی ناراحت بود.و بالاخره در پایان جلسه، با صحبت آقای هاشمی آب پاکی روی دست ما ریخت.ما با حیرت بیرون آمدیم.این جلسه، یکی از سرنوشت سازترین جلسات جنگ بود و مطالب تا پیش امام برده شد.
در آن جلسه ما طرح 500 گردان و امکانات داخل کشور را ارایی کردیم و گفتیم اجازه دهید با همین امکانات موجود از 300 هزار بسیجی استفاده شود.در حد نیاز صنعت کشور مقدورات و لوازمی مثل پوتین ، کفش و تفنگ را برآورده کنند تا ما عملیات اول را با 300 هزار بسیجی برآورده کنیم ولی آقای هاشمی گفت: ما "بند پوتین" این نیروها را هم نمی توانیم تأمین کنیم.حالا یک جمله ی دیگر گفت که از بس تلخ و گزنده است یارای گفتنش را ندارم.
پس از صحبت هایی که با آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای محسن رضایی انجام شد و ما آن جواب ها را شنیدیم، محسن رضایی در ملاقاتی با امام، نکاتی را بیان کرده بود و امام فرموده بودند: شما برگردید و کارهای خود را ادامه دهید و بالاخره شما باید در کارهای خودتان تحت فرماندهی همان مسئولین باشید.
* برای روشن تر شدن این موضوع، خوانندگان را به مصاحبه محسن رضایی، مندرج در «رمز عبور2»، _ ویژه نامه سیاسی روزنامه ایران، خرداد 1389، صفحه 169_ ارجاع می دهیم.
محسن رضایی: درست است که جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه پیدا کرد،اما نه جنگی که مثل قبل از خرمشهر باشد.جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه یافت، اما نه با هدف و برنامه ریزی برای سقوط صدام و گرفتن عراق و آن اهدافی که در شعارها می دادیم و هیچ گاه کشور برای تحقق آن برنامه ریزى نکرد و لذا مسئولان برای آن امکانات لازم را به صحنه ی جنگ نیاوردند و این مطلب با اعداد و ارقام مشخص است.
سوال – چرا در نامه ای که از طرف شما به حضرت امام نوشته شد علت این مسأله بیان نشده است؟
محسن رضایی: برای چندمین بار جداً تأکید می کنم، که آن نامه را من برای آقای هاشمی نوشتم و آقای هاشمی گفته اند که نامه به حضرت امام است.در حالی که عنوان آن نامه برای امام نیست و من در هیچ نامه ای از امام تقاضای امکانات نکرده ام.نامه ای که از من خدمت امام بردند با عنوان آقای هاشمی می باشد.
سپاه از سال 1362 به بعد، مسئله ی امکانات را مطرح می کرد، اما دوستان سیاسی به ما یک پاتک زدند که مسایل تصمیم گیری را پیچیده کرد.پاتک آنها این بود که می گفتند سپاه می تواند بجنگد اما به دنبال گرفتن امکانات از کشور است.لذا وقتی ما صحبت از امکانات می کردیم، می گفتند شما می خواهید سپاه را گسترش بدهید و یک چنین فضایی ایجاد کرده بودند.پس از انتشار کتاب کربلای 5 در بخش بازگو کردن مذاکرات پشت صحنه ی جنگ، خواهید دید که ما آقای هاشمی را برای اولین بار با فرماندهان رودر رو کرده ایم و تصمیم گیری را به ایشان سپرده ایم تا ایشان کاملاً متوجه شوند که بحث کمبود امکانات و نیرو یک واقعیت است.این که فرماندهان مرتب مسئله ی کمبود امکانات را مطرح می کنند، معلوم می شود که ما برای جنگیدن امکانات می خواستیم اما آقایان می گفتند روز اول که شما خرمشهر را گرفتید این مقدار امکانات نداشتید.اما اکنون می گویید برای گرفتن بصره امکانات چند بربر آزادی خرمشهر را می خواهید./پایان مصاحبه رضایی
مشاوره-روانشناسی