جام زهر""فرماندسپاه"محسن رضایی چه بود؟زهررا چه کسی نوشاند؟

جام زهر""فرماندسپاه"محسن رضایی چه بود؟زهررا چه کسی نوشاند؟

طی آن ساعات"شنیدن خبرپذیرش قطعنامه" با هر یک از بچه ها سپاه هم که برخورد می کردم، ناراحت بودند و حسی مانند حس من را داشتد. به همین دلیل با غلامعلی رشید، که از فرماندهان رده بالای سپاه بود، تماس گرفتم وگفتم: «تکلیف چیه؟» ایشان خیلی واضح راه را برای من روشن کرد و گفت: «تکلیف همونیه که امام گفته و هر چیزی ایشون گفتن، ما از همون تبعیت می کنیم.» از آن به بعد، با این تفکر که اطاعت از امر ولی فقیه واجب است، توانستم بر فشار پذیرش قطعنامه غلبه کنم و آن را برای خودم جا بیندازم.

%d8%b5%d8%a7%d8%af%d9%82-%d8%a2%d9%87%d9%86%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86

بعدش رفتم سراغ آقا محسن [رضایی]، بقیه فرماندهان سپاه هم آنجا بودند. آقا محسن به حدی ناراحت بود که قابل بیان نیست. حالت چهره آن روز ایشان را تا آن زمان اصلا این طور ندیده بودم. گرچه همه بچه های جنگ ناراحت بودند، اما کسی مثل آقا محسن را نباید به این حال می دیدیم، چه او فرمانده کل سپاه بود و باید خیلی منطقی با این قضیه برخورد می کرد، اما ظاهراً ناراحتی ایشان از جای دیگری آب می خورد.

کمی تحقیق و پرس و جو کردم و تا حدی علت این ناراحتی را فهمیدم. ظاهرا ماجرا از این قرار بود که آقای هاشمی از آقا محسن می خواهد طی نامه ای مبسوط تمامی کمبودها و مشکلات جبهه ها را برای او بنویسد، تا ایشان اقدامات لازم را در این زمینه به عمل آورد. آقا محسن هم لیستی بلند بالا از وضعیت جبهه ها و عدم وجود امکانات کافی و دیگر مسایل را آماده می کند و به ایشان می دهد. نامه آقا محسن توسط آقای هاشمی نزد امام برده شده و عنوان می شود که آیا با این وضعیت می توانیم بجنگیم یا خیر؟

در نامه امام که چند سال پیش از طریق دفتر آقای هاشمی منتشر شد، حضرت شان، پس از بیان دلایل پذیرش قطعنامه، که بیشتر روی نامه فرمانده سپاه متمرکز می باشد، درباره دعوی آمادگی برای تداوم جنگ توسط فرمانده کل سپاه، می فرماید: «این هم شعاری بیش نیست

آقا محسن می گفت: «من اصلا باورم نمیشه که قطعنامه پذیرفته شده باشه و اصلاً در جریان نیستم.» خوب به خاطر دارم در همان جلسه، فرماندهان دیگر می گفتند آقای هاشمی به نوعی آقا محسن را دور زده و با بردن نامه به محضر امام امت، به منظور اصلی اش، یعنی پذیرش قطعنامه 598 رسید.

ناراحتی "سردارسلیمانی"ازهاشمی رفسنجانی چه بود؟

سال 1366، درست زمانی که حضرت امام فرمود: «جنگ مسأله ی اصلی است»، در قرارگاه زمزمه ای بین فرماندهان جریان داشت، که بعضی از مسئولین از جمله «آقای هاشمی رفسنجانی» آن طور که باید و شاید طالب ادامه ی جنگ تا حصول نتیجه ی نهایی نیستندو دنبال آتـش بس و هم آوردن سر و ته ماجرا هستند، البته شاید این آقایان برای خود دلیل هم داشتند و این احتمال را می داند که نیروهای ایرانی نتوانند از دشمنی که تمامی استکبار جهانی پشت سر او بود، برآیند، اما به هر ترتیب، همزمان با آن رهنمود امام خمینی، صلح طلبی در عملکرد این حضرات نمود عینی داشت.
 
یک روز به اتفاق تنی چند از فرماندهان در قرارگاه بودیم، که «قاسم سلیمانی» فرمانده وقت 41 ثارالله کرمان، توسط آقای هاشمی احضار شد تا گزارشی درباره وضعیت جنگ بدهد.
وقتی قاسم سلمیانی از پیش آقای هاشمی برگشت، به شدت درهم و نطقش کور شده بود، ناراحتی در چهره اش موج می زد. از او پرسیدم: «چی شده آقا قاسم، ناراحتی؟» از شدت غضب چهره اش برافروخته شده بود. پس از چند لحظه گفت: «از من خواستن گزارشی از مشکلات جنگ بدم، وقتی گزارشم رو دادم، آقای هاشمی گفت، شما بیا همین صحبت ها رو به امام بگو، ایشون از شما که داخل متن جنگ هستین، بهتر قبول می کنن که صلح رو بپذیریم
این مسئله باعث شده بود که قاسم سلیمانی متوجه منظور آقای هاشمی بشود و بابت آن، خون خونش را می خورد. ناگفته نماند این قضیه مربوط به مقطعی از جنگ است که هنوز هیچ صحبتی از قبول قطعنامه و آتش بس در میان نبود.
*در آن مقطع مشهور شده بود که آقای هاشمی رفسنجانی در قبال آمریکا انعطاف و نرمش نشان می دهد و به همین دلیل مورد انتقاد قرار داشت. یک بار من به شخصه صحنه ای را دیدم که بیانگر همین موضوع بود. ایشان برای سخنرانی به نمازجمعه اهواز آمده بود. قبل از سخنرانی، «محمود شالباف» مجری نماز جمعه از او پرسید: «چه کار کنم؟ شعار مرگ بر آمریکا رو بگم یا نه؟» آقای هاشمی سریع گفت: «بگید! بگید!» این سوال شالباف به خاطر آن ذهنیتی بود که از این سیاست آقای هاشمی در ذهن داشت.*

البته این قبیل گرایشات آقای هاشمی مسبوق به سابقه بود."سردار"غلام علی رشید، جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح در نشستی که به مناسبت عملیات والفجر 8 در زمستان 1389 برگزار شد، در این زمینه صحبت هایی کرد که در همان ایام در روزنامه ی کیهان منتشر شد.ایشان می گوید: در تاریخ 8 خرداد 1364 صبح به اتاق فرماندهی کل سپله رفتم.برادر رحیم صفوی و شمخانی آمدند.بعد مطالب جمع بندی شده در طول 10 روز گذشته را به بحث گذاشتیم و نکات لازم را برای طرح شدن در حضور آقای رییس جمهور[-آیت الله خامنه ای-و رفسنجانی در نظر گرفتیم.یک ساعت بعد، دیگر برادران هم آمدند.برادر غلام پور،بشردوست، علایی،محتاج، مبلغ و ساعت 9:30 سوار ماشین شدیم و به مقر ریاست جمهوری رفتیم.برادر محسن رضایی نتایج بحث ها را مطرح کرد.آیت الله خامنه ای چهره اش بشاش بود و از مباحث استفاده می کرد.ولی از همان ابتدا آقای هاشمی ناراحت بود.و بالاخره در پایان جلسه، با صحبت آقای هاشمی آب پاکی روی دست ما ریخت.ما با حیرت بیرون آمدیم.این جلسه، یکی از سرنوشت سازترین جلسات جنگ بود و مطالب تا پیش امام برده شد.

البته این قبیل گرایشات آقای هاشمی مسبوق به سابقه بود."سردار"غلام علی رشید، جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح در نشستی که به مناسبت عملیات والفجر 8 در زمستان 1389 برگزار شد، در این زمینه صحبت هایی کرد که در همان ایام در روزنامه ی کیهان منتشر شد.ایشان می گوید: در تاریخ 8 خرداد 1364 صبح به اتاق فرماندهی کل سپله رفتم.برادر رحیم صفوی و شمخانی آمدند.بعد مطالب جمع بندی شده در طول 10 روز گذشته را به بحث گذاشتیم و نکات لازم را برای طرح شدن در حضور آقای رییس جمهور[-آیت الله خامنه ای-و رفسنجانی در نظر گرفتیم.یک ساعت بعد، دیگر برادران هم آمدند.برادر غلام پور،بشردوست، علایی،محتاج، مبلغ و ساعت 9:30 سوار ماشین شدیم و به مقر ریاست جمهوری رفتیم.برادر محسن رضایی نتایج بحث ها را مطرح کرد.آیت الله خامنه ای چهره اش بشاش بود و از مباحث استفاده می کرد.ولی از همان ابتدا آقای هاشمی ناراحت بود.و بالاخره در پایان جلسه، با صحبت آقای هاشمی آب پاکی روی دست ما ریخت.ما با حیرت بیرون آمدیم.این جلسه، یکی از سرنوشت سازترین جلسات جنگ بود و مطالب تا پیش امام برده شد.

در آن جلسه ما طرح 500 گردان و امکانات داخل کشور را ارایی کردیم و گفتیم اجازه دهید با همین امکانات موجود از 300 هزار بسیجی استفاده شود.در حد نیاز صنعت کشور مقدورات و لوازمی مثل پوتین ، کفش و تفنگ را برآورده کنند تا ما عملیات اول را با 300 هزار بسیجی برآورده کنیم ولی آقای هاشمی گفتما "بند  پوتین" این نیروها را هم نمی توانیم تأمین کنیم.حالا یک جمله ی دیگر گفت که از بس تلخ و گزنده است یارای گفتنش را ندارم.

پس از صحبت هایی که با آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای محسن رضایی انجام شد و ما آن جواب ها را شنیدیم، محسن رضایی در ملاقاتی با امام، نکاتی را بیان کرده بود و امام فرموده بودندشما برگردید و کارهای خود را  ادامه دهید و بالاخره شما باید در کارهای خودتان تحت فرماندهی همان مسئولین باشید.    

* برای روشن تر شدن این موضوع، خوانندگان را به مصاحبه محسن رضایی، مندرج در «رمز عبور2»، _ ویژه نامه سیاسی روزنامه ایران، خرداد 1389، صفحه 169_ ارجاع می دهیم.

محسن رضایی: درست است که جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه پیدا کرد،اما نه جنگی که مثل قبل از خرمشهر باشد.جنگ بعد از آزادی خرمشهر ادامه یافت، اما نه با هدف و برنامه ریزی برای سقوط صدام و گرفتن عراق و آن اهدافی که در شعارها می دادیم و هیچ گاه کشور برای تحقق آن برنامه ریزى نکرد و لذا مسئولان برای آن امکانات لازم را به صحنه ی جنگ نیاوردند و این مطلب با اعداد و ارقام مشخص است.

سوال  چرا در نامه ای که از طرف شما به حضرت امام نوشته شد علت این مسأله بیان نشده است؟

محسن رضایی: برای چندمین بار جداً تأکید می کنم، که آن نامه را من برای آقای هاشمی نوشتم و آقای هاشمی گفته اند که نامه به حضرت امام است.در حالی که عنوان آن نامه برای امام نیست و من در هیچ نامه ای از امام تقاضای امکانات نکرده ام.نامه ای که از من خدمت امام بردند با عنوان آقای هاشمی می باشد.

سپاه از سال 1362 به بعد، مسئله ی امکانات را مطرح می کرد، اما دوستان سیاسی به ما یک پاتک زدند که مسایل تصمیم گیری را پیچیده کرد.پاتک آنها این بود که می گفتند سپاه می تواند بجنگد اما به دنبال گرفتن امکانات از کشور است.لذا وقتی ما صحبت از امکانات می کردیم، می گفتند شما می خواهید سپاه را گسترش بدهید و یک چنین فضایی ایجاد کرده بودند.پس از انتشار کتاب کربلای 5 در بخش بازگو کردن مذاکرات پشت صحنه ی جنگ، خواهید دید که ما آقای هاشمی  را برای اولین بار با فرماندهان رودر رو کرده ایم و تصمیم گیری را به ایشان سپرده ایم تا ایشان کاملاً متوجه شوند که بحث کمبود امکانات و نیرو یک واقعیت است.این که فرماندهان مرتب مسئله ی کمبود امکانات را مطرح می کنند، معلوم می شود که ما برای جنگیدن امکانات می خواستیم اما آقایان می گفتند روز اول که شما خرمشهر را گرفتید این مقدار امکانات نداشتید.اما اکنون می گویید برای گرفتن بصره امکانات چند بربر آزادی خرمشهر را می خواهید./پایان مصاحبه رضایی

خاطرات حاح صادق آهنگران

لینک های رازو رمز جنگ وجام زهر

جهت اطلاعات بیشتر به این لینکهای "جام زهر" واتفاقات 8سال دفاع مقدس مراجعه شود

http://www.pirastefar.ir/?p=3302

رمزگشایی”جام زهر”گزارش مسئولین جنگ ووزیراقتصاد به امام خمینی

***

http://www.pirastefar.ir/?p=2991

 

حقایقی درباره پذیرش قطعنامه۵۹۸/جام زهر

***

http://www.pirastefar.ir/?p=2014

 

جام زهر را فرماندهان به امام نوشاندند یا سیاسیون؟

***

http://www.pirastefar.ir/?p=5775

 

رازورمزهای پذیرش قطعنامه۵۹۸

 

 

 

جام زهر را فرماندهان جنگ به امام خمینی نوشاندند یا سیاسیون؟

جام زهر را فرماندهان جنگ به امام خمینی نوشاندند یا سیاسیون؟

در ماه های آخر منتهی به پایان جنگ و قبول قطعنامه 598، برخی افراد و جریانات ورشکسته سیاسی و مطرود امام (رحمه الله علیه) سعی کردند با ارائه تحلیل های انحرافی از 8 سال دفاع مقدس، آن را اقدامی بی ثمر و بی نتیجه و خسارت بار معرفی کنند که نتیجه ای جز از دست رفتن جوانان این مرز و بوم نداشته است.

امام خمینی (ره) در برابر این تحلیل های انحرافی از دفاع مقدس موضعی محکم می گیرند و با ذکر این نکته که «همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری می کند» و «شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی یا شکست در صحنه های نبرد مقایسه شود»، چنین می فرمایند: «ان شاءالله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختیهای جنگ را به شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران می کند. و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است و...» (صحیفه امام خمینی، ج 21، ص 87)

در سالهای پایانی جنگ، -بویژه در سال 1367- فضای کشور به گونه ای بود که دو گروه برای جنگ تاثیر گذار بودند، یک گروه رهبری سیاسی جنگ، یعنی آقای هاشمی رفسنجانی بود که از حضرت امام (ره) حکم داشت و ستادی برای خود تشکیل داده بود. رئیس این ستاد میرحسین موسوی (نخست وزیر وقت) و معاون لجستیک و پشتیبانی آن نیز بهزاد نبوی (وزیر وقت صنایع آن زمان) و معاون تبلیغات آقای هاشمی هم سیدمحمد خاتمی (وزیر وقت ارشاد اسلامی) بودند، اینها افرادی بودند که در دولت میرحسین موسوی و در حقیقت اعضای ستاد آقای هاشمی بودند و فکرشان یک فکر سیاسی و بیشتر بدنبال خاتمه جنگ بودند.

گروه دیگر را نظامیانی از ارتش، سپاه، نیروهای بسیج و جهاد سازندگی تشکیل می دادند.

در سالهای پایانی جنگ، شرایط فضای سیاسی، بین الملل و اقتصادی کشور، شرایط نامطلوبی بود و دولت در اداره جنگ و مردم مشکل داشت.

از طرفی بدلیل بمباران هایی که روی جزیره خارک می شد، مشکلاتی وجود داشت و قیمت نفت به زیر 10 دلار رسید، در سال 1365 به جای صادرات 2 میلیون بشکه نفت، 600هزار بشکه صادر می شد و درآمد ارزی ناشی از فروش نفت در سال 1365- 700 میلیون دلار شد.

حقیقت دیگر آن است که آمریکائی ها با حضور نظامی در خلیج فارس و حمله به سکوهای نفتی و هواپیمای مسافربری ایران، عملا وارد جنگ و درگیری به نفع صدام شدند.

امام خمینی(ره) با وجود این واقعیت های سیاسی – اجتماعی و اقتصادی و اینکه دولت می گفت نمی تواند هزینه های جنگ و اداره کشور را تامین کند، تصمیم گرفتند و این واقعیتی است که حضرت امام (ره) فرمودند من جام زهر را نوشیدم.

حال سئوال این است که جام زهر را رزمندگان در جبهه ها از جمله فرماندهان نظامی مانند صیاد شیرازی، محسن رضائی و رزمندگان لشکرها به امام نوشاندند و یا سیاسیون؟ و کدام گروه در این تصمیم گیری حضرت امام (ره) تاثیر گذار بودند؟ موضوعی که قضاوت آن به خود مردم واگذار می شود.

علل سقوط فاو چه بود؟

جنگ تحمیلی، علاوه بر ماهیت، در طول حیات خود، دارای مقاطع سرنوشت سازی است که چرایی شکل گیری هر کدام از این مقاطع، می تواند به درک پیروزی ها و ناکامی های جنگ، کمک بسیاری کند که یکی از این مقاطع مربوط بهسقوط فاو در فرودین ماه 1367 است.

پس از عملیات کربلای 5 یعنی اسفندماه 1365 بحث های زیادی شد که جبهه های جنوب قفل شده است و بایستی به شمال غرب رفت.

آقای هاشمی رفسنجانی، بعنوان فرمانده جنگ، اصرار بسیاری داشتند که حتی عملیات های کوچک هم که شده باید ادامه پیدا کند. این موضوعات باعث تغییر استراتژی جنگ و انتقال قوا و محور عملیات ها از جبهه های جنوب به شمال غرب شد.

به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و فرماندهان عالی جنگ در واقع همین شرایط (تغییر استراتژی عملیاتی از جنوب به شمال غرب)، از اصلی ترین دلایل سقوط فاو بود.

رهبری سیاسی جنگ وقتی دید عملیاتها، در جنوب به نتیجه ای نمی رسد، به رغم مخالفت بسیاری از فرماندهان کار عملیات ها را به شمال غرب کشاند، به عقیده فرماندهان در شمال غرب، اهداف اساسی قابل دسترسی وجود نداشت، هرچند فرماندهی سپاه هم ادامه عملیات در غرب کشور را قبول داشت.

نگاهی به شرایط سیاسی آن زمان نیز نشان می دهد، رهبری سیاسی جنگ در پی آن بود به هر طریقی، جنگ را تمام کند.

جریان سازش در آن مقطع به دنبال کسب پیروزی ها و در نتیجه هموار کردن مسیر برای دیپلماسی سازش و پایان جنگ بود و همین رویکرد و روند منجر به تغییر استراتژی عملیاتی از جنوب به شمال غرب، شد.

آنچه مسلم است در طول جنگ شاهد پیروزی های بزرگی، همچون پیروزی های بزرگ فاو در سال 1364 و پیروزی عملیات کربلای 5 در شرق بصره در سال 1365 بودیم که هریک به تنهایی برای پیشبرد مذاکرات صلح کفایت می کرد، اما رهبری سیاسی جنگ نتوانست از فرصت های پیش رو بهره ببرد.

از مهمترین دلایل دیگر سقوط فاو می توان به کمک اطلاعاتی آمریکائی ها به عراق در ارسال آخرین تصاویر ماهواره ای از فاو و استعداد کم نیروهای ایرانی، همچنین بکارگیری حجم وسیعی از بمباران های شیمیائی از نوع سیانور در فاو (پس از بکارگیری آن در حلبچه که منجر به کشته شدن حدود 5 هزار نفر زن و کودک عراقی در حلبچه گردید و سکوت مجامع بین المللی و در حقیقت چراغ سبز آنها برای یکارگیری حجم وسیعتری از سلاح های شیمیائی در فاو شد)، اشاره کرد.

واقعیت نظامی صحنه نبرد باز پس گیری فاو، آن بود که عراق با بیش از 6 لشکر زرهی – مکانیزه و پیاده با استعداد بالاتر از نیروهای رزمندگان اسلام که تنها حدود پانزده گردان بودند به فاو حمله کرده بود و از نظر قواعد جنگی ارتش بعثی برتری مطلق داشت.

در زمان سقوط فاو، اکثر خطوط پدافندی حساس در فاو، شلمچه و جزایر مجنون بعهده سپاه بود، در حالیکه لشکرهای قدرتمند سپاه به شمالغرب منتقل شده بودند. از هر لشکر به استعداد یک یا دو گردان در این خطوط پدافندی مستقر بود، در واقع در آن هنگام یک لشکر سپاه مانند 41 ثارالله کرمان در حد یک یا دو گردان در فاو و یک گردان در شلمچه داشت و بقیه نیروهایش به شمالغرب منتقل کرده و در حقیقت تجزیه قوا صورت گرفته بود.

اینها دلایلی هستند که باعث برتری نظامی ارتش بعثی عراق و سقوط فاو شد.

پاسخی به یک ادعا و خاطرات مخدوش

آنچه مسلم است تاریخ سازی جعلی در خصوص حوادث و اتفاقات انقلاب، که توسط برخی رسانه ها و شبکه های تصویری نیز به آن دامن زده می شود، از ترفندهای دشمن برای ضربه زدن به پیکره انقلاب است.

موضوعات جنگ و سقوط فاو، فارغ از آنکه بایستی در بازه زمانی خود و در مجامع علمی و توسط کارشناسان سیاسی – نظامی مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد، جزء آن دسته از موضوعاتی است که طی یکسال گذشته دستمایه اظهار نظر برخی از وابستگان هاشمی رفسنجانی قرار گرفته است.

هاشمی رفسنجانی که چند سالی است خاطرات وی در مورد چهره های مختلف نظام با حواشی بسیاری روبرو بوده و خوراک رسانه ای، رسانه های بیگانه را فراهم کرده، سعی دارد با ذکر خاطره ای عملکرد زمان جنگ سپاه پاسداران و برخی از فرماندهان عالی دفاع مقدس را مورد انتقاد قرار دهد.

روایتی که از سوی هاشمی و وابستگان وی از سقوط فاو و ماه های پایانی جنگ ارائه می شود، عامل اصلی این ناکامی ها را کوتاهی و قصور رزمندگان معرفی می کند. این در حالی است که اسناد آن زمان، نشان دهنده تلاش فرماندهان در آن برهه زمانی است. اسنادی که به طور کلی ادعای هاشمی رفسنجانی را رد می کنند. که از آن جمله می توان به سندی که در شماره 28 نشریه «نگین ایران» منتشر شده و مربوط به گزارش سردار رشید از روز سقوط فاو است، اشاره کرد.

در بخش دیگری از گفتگوی هاشمی رفسنجانی، آمده است: «می گفتند خیلی از بزرگان -ازجمله رئیس جمهور وقت-می خواستند فرماندهانی که باعث این تلفات شده بودند اعدام شوند، اما من اجازه ندادم» ، ادعایی که حکایت از هم نظر بودن آیت الله خامنه ای -رئیس جمهور وقت- با دادگاه ها برای اعدام فرماندهان، داشت.

اما هشتم اردیبهشت ماه 1394، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب با انتشار گزارشی با عنوان «قصور بدون مقصر» به مناسبت سالگرد سقوط فاو در سال 67 به بازخوانی نقش و نظر آیت الله خامنه ای درباره رخدادهای ماه های پایانی جنگ و برقراری نظام تشویق و تنبیه در جنگ پرداخت.

گزارشی که ضمن تشریح دغدغه چند ساله فرماندهان برای برخورد با متخلفین جنگ شاید مهم ترین پیام آن، تکذیب خاطره هاشمی از این موضوع و این مقطع تاریخی و رد ادعاهای او در این باره است.

هزینه هاشمی از چهره های نظام برای اعتبار بخشی به خود و خاطراتش

آنچه از خاطرات هاشمی بر می آید، ذکر خاطرات بدون منبع و ماخذ و البته هزینه کردن از اعتبار شخصیت ها و چهره های نظامی برای اعتبار بخشی به خاطرات مخدوش است و البته نقل قول از چهره ها و افرادی که دست آنها از دنیا کوتاه است، موضوعی که این افراد امکان تایید و یا تکذیب آن را ندارند.

چرایی و چگونگی پرداختن بی بی سی فارسی به خاطرات هاشمی رفسنجانی

ماهیت و هویت الگوبخشی و تأثیرگذاری دفاع مقدس سبب هجمه افکنی گسترده و سازمان یافته دشمنان نسبت به آن شده است که این امر ضرورت حراست و نگهبانی از این ذخیره برجسته تاریخی و جدیت و حساسیت در تحلیل و تبیین صادقانه و منصفانه ابعاد آن را به عنوان یک تکلیف و مسئولیت ملی فراروی کشور قرار داده است.

یکی از مصادیق هجمه افکنی به جنگ هشت ساله پرونده ای است که شبکه ماهواره ای بی بی سی فارسی مدتی قبل گشود و در آن به «چرایی آنچه که آن را اعدام فرماندهان مقصر شکست در جنگ خوانده است» پرداخت که بررسی و تحلیل ابعاد پیدا و ضمنی آن نکات قابل تأملی را نشان می دهد.

به علاوه متأسفانه برخی از افراد و رسانه های داخلی نیز با بیان ناقص و بعضا غیرواقعی برخی از رخدادها از جمله دلایل از دست رفتن فاو، سبب خلق سوژه هایی شده اند که رسانه های خارجی با دستمایه قرار دادن آنها دفاع مقدس را مورد هجمه و تخریب قرار دادند.

در این بخش از نوشتار تلاش کرده ایم با تحلیل مطالب منتشر شده در بی بی سی فارسی و ارائه برخی از فرازهای پرونده ای که پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری منتشر کرده است از منظری دیگر به واقعیت امر بپردازیم.

در مطلبی که بی بی سی فارسی منتشر کرده است به رغم تلاش این رسانه در پاکسازی ردپای جانبداری و پیش داوری نسبت به موضوع، می توان با تحلیل و بررسی و موشکافی دقیق آن جانبداری و انگاره سازی آنها را مشاهده کرد. به طور مثال در بخشی از آن مطلب آمده است: به نظر می رسد که این گروه از اصولگرایان، در تبلیغات خود از عاملی تعیین کننده بهره می برند و آن، تمایل دستگاه های حکومتی به «ناگفته گذاشتن» بخش مهمی از وقایع جنگ است.

 

انگاره سازی

پیش فرض ها

دلالت ضمنی

ناگفته های جنگ منافع مشکلات جدیدی پیش می آورد

بخش مهمی از واقعیات جنگ ناگفته باقی مانده است

در دفاع مقدس وقایع با رویکرد سیاسی بوده است

متن: مسئولیت این شکست، با مجموعه ای از فرماندهان ارشد سپاه بود که متهمند که در زمان حمله عراق، برای انجام «فعالیت های سیاسی» جبهه نبرد را ترک کرده بودند.

انگاره سازی

پیش فرض ها

دلالت آشکار و ضمنی

دخالت سپاه در مسائل سیاسی

شکست های ایران در دفاع مقدس-
ترک جبهه توسط فرماندهان سپاه

 فرماندهان سپاه  جبهه را برای فعالیت های سیاسی ترک کرده بودند

شاید آنها فکر می کردند برای اینکه گرایش هایشان وارد مجلس شود، باید فعالیت های داخلی را در شهرستان های مختلف شروع کنند.

انگاره سازی

پیش فرض ها

دلالت آشکار و ضمنی

تلاش سپاه برای ورود به مجلس

فعالیت های سیاسی سپاه

سپاه برای نیل به اهداف خود در صدد است تا گرایش های خودش را در مجلس و سایر قوا ، در راستای قدرت طلبی وارد کند

در اخبار رسمی  از جنگ هشت ساله، یادی از ناکامی های سپاه پاسداران -به ویژه در سال پایانی جنگ- نمی شود.

انگاره سازی

پیش فرض ها

دلالت آشکار و ضمنی

ناکامی و شکست های سپاه در اواخر جنگ

فعالیت های سیاسی سپاه

پنهان کاری  در بیان واقعیت های دفاع مقدس-

عزم مسئولین بر دامن نزدن براختلافات وافشای مسائلی که شادی دشمنان رافراهم کند

انگاره سازی

پیش فرض ها

دلالت آشکار و ضمنی

بهره برداری گزینشی پیام های حضرت امام(ره)

پنهان کاری تاریخ معاصر ت

راه و مسیر حکومت پس از رحلت حضرت امام(ره) دچار تغییر و حتی تقابل شده است

جداول فوق شامل بخشی از معیارهای تحلیل گفتمان است که می تواند زوایای پنهان پیام ها و وابستگی آنها را به گفتمان های سیاسی و ایدئولوژی های مختلف روشن سازد و درکی صحیح و ضابطه مند را از ابعاد پنهان و انگاره سازی های رسانه ها به عموم مخاطبان ارائه دهد.

با ارزیابی و بررسی نتایج به دست آمده از جداول به روشنی می توان اهداف شبکه بی بی سی فارسی را از انتشار مطلب مورد اشاره به صورت تیتروار بیان کرد که با تحلیل فرامتنی یافته ها، متن و جریان حاکم بر این شبکه و سیاست رسانه ای آن، رد پای گفتمانی را یافت که به دنبال هجوم و ناکارآمدسازی و تخریب دفاع مقدس به عنوان تکیه گاه تاریخی امنیت بخش کشور است.

اهداف:

- انگاره سازی شکست ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله
- دامن زدن به اختلافات و قرائت های متفاوت از جنگ در جهت تضعیف فرماندهان نظامی
- کاهش اعتماد عمومی نسبت به دفاع مقدس و ایجاد روحیه تشکیک پذیری نسبت به موضوعات اصلی انقلاب نظیر دفاع مقدس
- کاهش پایگاه اجتماعی رزمندگان دوران دفاع مقدس
- ایجاد اعتراض نسبت به نظام
- دامن زدن به رقابت ها و اختلافات درون گروهی و حزبی و اختلاف افکنی میان شخصت های برجسته کشور
- ایجاد تشکیک در ذهن خانواده های معظم شهیدان و ایثارگران.16اردیبهشت1394بنقل از(فارس)

ادامه نوشته

حقایقی درباره پذیرش قطعنامه598(پایان جنگ 8ساله ایران وعراق)جام زهر

حقایقی درباره پذیرش قطعنامه598(پایان جنگ 8ساله ایران وعراق)جام زهر

پایان رازآلود طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم

هیات مذاکره کننده ایرانی در این روزهای پایانی تیر 94 برای دفاع از حقوق مسلم ایران در وین در حال مذاکره با قدرت‌های دنیا است، 27 سال پیش نیز در چنین روزهایی، ایران قطعنامه 598 را پذیرفت و طولانی ترین جنگ متعارف قرن بیستم به پایان رسید.

فارغ از  همزمانی(درآستانه توافق با1+5) و بررسی دشواری‌های مذاکرات قطعنامه 598 برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق، در مقایسه با مذاکرات هسته‌ای و خاتمه دادن به تحریم و تهدید نظامی، در سلسله مطالبی، روایتگر حوادث و اتفاقات رازآلود دورانی خواهیم بود که جوانان این سرزمین برای حراست از انقلاب نوپا و جوان اسلامی خود، بدون هیچ پشتوانه‌ای در برابر تمام دنیا ایستادند و سر خم نکردند.

 طولانی‌ترین جنگ متعارف در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام که نزدیک به 8 سال به طول انجامید،به صورت رسمی در 31 شهریور 1359 یعنی 22 سپتامبر 1980 از سوی رژیم بعث عراق به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد.

پس از نزدیک به 8 سال جنگ، در روز 27 تیر 1367 قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل که از نظر کمی و تعداد واژه‌های به کار گرفته شده مفصل‌ترین و از نظر محتوا، اساسی‌ترین و از نظر ضمانت اجرایی، قوی‌ترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بود، از سوی ایران پذیرفته شد و امام خمینی(ره) 2 روز بعد در 29 تیر 1367پیامی درباره پذیرش قطعنامه صادر  و از آن به عنوان «نوشیدن جام زهر» تعبیر کرد.

پذیرش این قطعنامه هرچند به معنای پذیرش آتش‌بس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً با ورود به خاک ایران تلاش کرد تا نقاط مهمی از جمله خرمشهر را به دست بیاورد تا با وضع بهتری در مذاکرات حضور داشته باشد، اما موفقیتی بدست نیاورد و سرانجام در نیمه‌شب 29 مرداد 1367 (20اوت 1988)، آتش‌بس بین ایران و عراق برقرار شد.

*چرا امام پذیرش قطعنامه را به نوشیدن«جام زهر» تشبیه کرد؟

اما چرا امام راحل از این عبارت برای پذیرش قطعنامه استفاده کرد؟

امام خمینی برای خاتمه دادن به جنگ عراق با ایران به دنبال تحقق چند شرط بود: 

1- بیرون راندن ارتش متجاوز عراق از تمام سرزمین های اشغالی و حفظ تمامیت ارضی ایران
2- وادار کردن عراق به پذیرش مجدد معاهده 1975 به عنوان یک معاهده مرزی معتبر
3- اعلام رسمی عراق به عنوان متجاوز در جنگ با ایران
4- دریافت غرامت جنگ تحمیلی
5- نجات مردم عراق از دست صدام حسین

در زمان پذیرش قطعنامه 598 بندهای فوق بجز بند اول و آن‌هم نه به طور کامل هنوز به مرحله اجرا در نیامده بود. بنابراین شاید امام خمینی نگران آن بودند که ممکن است با پذیرش قطعنامه 598، ایران نتواند به حقوق خود به طور کامل دسترسی پیدا کند بنابراین از عبارت نوشیدن جام زهر کمک گرفتند تا مسئله برای مردم روشن باشد. اما این که چرا امام خمینی در زمان صدور قطعنامه، آن را نپذیرفتند باید توجه داشت که جمهوری اسلامی ایران تمام قطعنامه های سازمان ملل در مورد جنگ تحمیلی بجز قطعنامه 598 را به دلیل بی طرفانه نبودن آنها رد کرده است. ولی ایران برای اولین بار در زمان صدور قطعنامه 598 ، این قطعنامه را رد نکرد و به دنبال اصلاح آن به منظور افزایش منافع کشور در جنگ بود به گونه ای که جمهوری اسلامی بتواند آن را بپذیرد. مشخص شدن عراق به عنوان متجاوز و دریافت غرامت و خسارات جنگ از مهم ترین خواسته های ایران بود که به گونه ای ضعیف در بندهای 6 و 7 قطعنامه به آنها اشاره شده است.(حسین علایی، مصاحبه با مجله آسمان، مرداد 92)

این گزارش مروری گذرا بر حوادث و اتفاقات پیش آمده پیرامون پذیرش قطعنامه از سوی امام‌خمینی(ره) و همچنین بازخوانی روایت حضرت آیت‌الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب از قطعنامه 598 است

*شروط امام برای پذیرش صلح

پس از آزاد سازی خرمشهر و بیش از آنکه ایران عملیات تهاجمی جدید را آغاز کند، امام(ره) بارها از شرایط ایران برای پایان جنگ گفت. 22 خرداد در جع فرماندهان ارتش گفت: «از اولی که این جنگ شروع شد تا حالا، چه آن روزی که صدام کوس قادسیه برای خودش می زد و چه امروز که دیگر اسمی از او نیست و رفته است آنجایی که خدا می داند ما مسائلمان مسائلی بوده که یکی بوده است...ما از اول می گفتیم که شما ریختید در منزل ما، در شهرهای ما، در کشور ما، حمله کردید و غافلگیرانه وارد شدید در کشور ما و آنهمه خرابی کردید و آنهمه جرم و جنایت کردید و کشتار کردید.باید بروید بیرون که یکی از شرایط ما این است،مساله دوم مساله خسارت هایی است که وارد کردند. قضیه جبران خسارت یک جهت مادی دارد و یک جهت سیاسی و معنوی ...مجرم باید معلوم شود کیست...»(صحیفه امام، جلد 16، ص 316 تا 318)

*امام درسال60: خدا نیاورد یکسال دیگر جنگ طول بکشد

یکسال از آزاد سازی خرمشهر می گذشت و در نظر امام شرایط برای پایان جنگ مناسب نبود، البته دوست نداشت جنگ و ویرانی ادامه پیدا کند. 28 شهریور و در آستانه هفته جنگ امام در دیدار مسئولین تبلیغات جنگ گفت: «خداوند نیاورد که مدت یکسال دیگر جنگ طول بکشد و ما باز هم «هفته جنگ» داشته باشیم».(صحیفه امام،جلد 18، ص 130)

*ماجرای بهار  67حمله امریکابه سکوهای نفتی ایران+حمله نظامی منافقین"مرصاد"

 5 سال پر التهاب جنگ نیز گذشت، بهار 67 یکی از تلخ ترین سالهای جنگ شد، ارتش عراق که همراهی نظامی منافقین را هم با خود داشت در چندین تهاجم موفق، تمام زمین‌هایی که ایران پس از فتح خرمشهر گرفته بود، پس گرفت.

24 فروردین 1367 رزمندگان نیروی دریایی سپاه ناوچه پیشرفته «ساموئل بی رابرتز » را در یک میدان مین گیر انداختند.

آمریکا این‌بار هم با حمله به سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس با دستور مستقیم رئیس جمهور آمریکا انتقام گرفت. آنها به سکوهای نفتی نصر و سلمان در شمال خلیج فارس حمله کردند تا هم انتقام گرفته باشند و هم به ایرانی ها نشان دهند صادرات نفت ایران حتی در دورترین سکوهای نفتی اش آسیب پذیر است. همزمان عراقی ها به فاو حمله کردند. هر دو حمله برای ایرانی ها بسیار تلخ و خسارت بار بود.

ارتش عراق که سالها در موضع دفاعی فرو رفته بود به ناگاه از لاک دفاعی بیرون آمد و در یک حمله پرقدرت، فاو را پس گرفت. مسئولین بسیار نگران بودند اما امام همان زمان گفته بود که مساله مهمی نیست، جایی را شما گرفته اید و آنها پس گرفته اند.

*تلاش مسئولان ایرانی برای متقاعد کردن امام به پذیرش قطعنامه

خرداد، عراق دوباره نبرد زمینی را ادامه داد و در هشتمین روز این ماه، شلمچه را هم گرفت و 29 خرداد هم منافقین مهران را اشغال کردند، که البته 3 روز بعد، نیروهای مردمی، عشایر، بسیج، نیروهای سپاه و ارتش مهران را آزاد کردند. هنوز خبر آزادی مهران پخش نشده بود که 4 تیر ارتش عراق جزایر مجنون را پس گرفت. شرایط جنگ بسیار سخت شده بود و مسئولان ایرانی در تلاش بودند تا امام خمینی(ره) را برای پذیرش قطعنامه متقاعد کنند.

*امامنفت را پیش‌فروش کنید،مالیات بگیرید

پس از انهدام هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی وینسنس، امام(ره) از مسئولین، طرحی برای رهایی از مشکلات خواست.

گفتند جنگ را با پذیرش قطعنامه تمام کنیم. امام مخالفت کرده بود. گفته بودند فرماندهان امکاناتی می خواهند که نمی توانیم تامین کنیم. به آقای هاشمی گفته بود: «بروید از مردم مالیات بگیرید» هاشمی گفت: قبلا این کار را کرده ایم و دیگر ظرفیت ندارد. گفتند: «ارز برای خرید تجهیزات نداریم». امام گفت: «راهی پیدا کنید. نفت پیش فروش کنید».

*فاجعه تصرف دهلران

شرایط جنگ بسیار سخت شده بود. مسئولین مصمم بودند جنگ را به پایان برسانند اما امام با پایان این گونه جنگ موافق نبود. 21 تیر ارتش عراق که در عملیات های قبلی زمین‌هایی را که ایران در عملیات های پیشین فتح کرده بود، پس گرفته بود این بار به خاک ایران حمله کرد. عراقی‌ها با عملیاتی گسترده با استعداد 11 لشکر منطقه وسیعی در غرب عین خوش، موسیان و جنوب دهلران را به تصرف خود در‌آوردند. در ادامه عملیات و در کمتر از 5 ساعت، عراق مجددا شهر دهلران را به تصرف خود درآورد. وقوع این حادثه با توجه به زمان کم آن و تصرف مقر فرماندهی نیروی زمینی ارتش بیشتر به یک فاجعه شبیه بود تا شکست نظامی، پیشروی عراق در عمق خاک ایران بازتاب گسترده‌ای داشت، زیرا این برای نخستین بار پس از عقب نشینی سال 1982 میلادی بود که عراق به خاک ایران وارد می‌شد.

مجموع این عوامل پیش زمینه لازم را برای اتخاذ تصمیم نهایی ایران مبنی بر عقب نشینی فراهم آورد. ایران مناطقی همچون حلبچه را که در عملیات‌های شمال غرب گرفته بود، تخلیه کرد تا در حمله عراق تلفات ندهد. اشغال دهلران در قلب خط دفاعی ایران استدلال مسئولان نزد امام را محکم‌تر می‌کرد.

آیت‌الله موسوی اردبیلی در این خصوص می‌گوید: «مسئولان ادامه‌ جنگ را خطرناک‌تر می‌دانستند و می‌گفتند عراق حتی‌ می‌تواند تهران را با موشک ویران کند». موسوی اردبیلی تعریف می‌کند که امام می‌گفت از چه می‌ترسید ما هم کشته شویم؟ آن ها به امام گفتند: اگر صدام موشک بزند و ما کشته شویم مسئله‌ای نیست اما عراق با تجهیزاتی که گرفته ممکن است پیش بیاید، خوزستان را بگیرد و پشت کوه‌های خرم آباد موضع بگیرد، آن وقت از دست ما کاری بر نمی‌آید.(فصلنامه نگین ایران، شماره 8 به نقل از روزنامه اعتماد، مصاحبه با آیت‌الله موسوی اردبیلی)

*مسئولان دولتی امام را از تامین امکانات جنگ ناامید کردند

هاشمی رفسنجانی در جلسه توجیهی پذیرش قطعنامه گفت: فرماندهان نظامی برای ادامه جنگ امکانات می‌خواستند. امام از دولت پرسیدند: شما می‌توانید این را تامین کنید؟ دولت گزارش داد که ما همین الان وضع‌مان زیر صفر است، وضع ارزی و ریالی ما خطرناکه دچار مشکل جدی هستیم اگر یکمی ضربه بخوریم ممکن است گندم آخر سال نداشته باشیم. دارو قطعا نمی‌توانیم تهیه کنیم. کاغذ به کلی نیاوریم و اصلا مصرف نکنیم. روزنامه اصلا چاپ نشود کارخانه‌ها هم باید بخوابند. مردم دیگر نمی‌توانند کار کنند مگر همین چیزهایی که همین جا با خاک و سیمان درست می‌کنیم اگر همان را هم نزنند! دولت جوابش منفی بود. وزیر برنامه بودجه ما تعبیرش این است که در همین روند نه روند اضافی اگر بخواهیم جنگ را تا چند سال ادامه دهیم باید یکی از این دو تا (نظام یا انقلاب) را انتخاب کنیم.(سخنرانی هاشمی رفسنجانی در جلسه توجیهی قطعنامه)

*امام دلیل ضعف روزهای آخر جنگ را عدم انسجام نیروها می‌دانست

محمدی ری‌شهری وزیر اطلاعات وقت می نویسد: «در یکی از جلسات که به امام گزارش دادند و مسئولین از امام خواستند که با مردم صحبت کند که بیشتر به جبهه بیایند. امام ساکت بود. صحبت آخرین نفر، آقای خامنه‌ای که تمام شد سکوت مطلق شد. همه منتظر حرف امام بودند امام چند جمله بیشتر نگفت: هرچه یال وکوپال آنها بیشتر می‌شود در عمل ضعیف‌تر می‌شوند. مگر در فتح خرمشهر چقدر نیرو داشتند. بااشاره به اختلاف ارتش و سپاه گفت: رمز قوت آن روز، همدلی و هماهنگی و دلیل ضعف امروز، ناهماهنگی و عدم انسجام نیروهاست».

(کتاب خاطرات محمد محمدی ری‌شهری، جلد 1، ص 196)

امام را متقاعد کردند قطعنامه 598 را بپذیرد. البته در جلسه نهایی بنا شد آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ، قطعنامه را بپذیرد و مسئولیت پذیرش قطعنامه بین مردم و رزمنده‌ها بر گردن ایشان باشد که ساعتی بعد از پایان جلسه امام گفت: با او تماس بگیرید و بگویید خودم این کار را انجام دهم.

خبررادیو:27 تیر اخبار ساعت 14 اعلام کرد ایران قطعنامه 598 را پذیرفت. با پذیرش قطعنامه رویارویی نظامی ایران و آمریکا هم در خلیج فارس به پایان رسید.

*شوکه شدن مردم از پذیرش قطعنامه 598

خبر پذیرش قطعنامه که روز 27 تیر پخش شد همه را شوکه کرد. هیچ کسی تحلیل درستی نداشت. در جبهه‌های مختلف رزمنده‌ها حال و هوایی یکسان داشتندامام در نامه مهمی نوشتند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم... با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطع‌نامه و آتش بس موافقت نمودم».(صحیفه امام، جلد 21، ص 95)

*مسئولین جنگ اعتراف می‌کنند به این زودی‌ها هیچ پیروزی نخواهند داشت

مسئولین نظامی ما اعم از ارتش و سپاه که خبرگان جنگ می‌باشند، صریحا اعتراف می‌کنند که ارتش اسلامی به این زودی‌ها هیچ پیروزی به دست نخواهند آورد. آقای نخست وزیر از قول وزرای اقتصاد و بودجه وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند. مسئولین سیاسی می‌گویند از آنجا که مردم فهمیده‌اند پیروزی سریعی به دست نمی‌آید شوق رفتن به جبهه در آن ها کم شده است. شما عزیزان از هر کس بهتر می‌دانید که این تصمیم برای من چون زهر کشنده است. ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی،‌ اگر آبرویی داشته باشم خرج می‌کنیم.

با توجه به نامه‌ تکان دهنده‌ فرمانده سپاه پاسداران، که یکی از ده‌ها گزارش نظامی سیاسی است که بعد از شکست‌های اخیر به این جانب رسیده و به اعتراف جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از معدود فرماندهی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می‌باشد این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح  خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است. البته با ذکر این مطلب می گوید باید باز هم جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست. خداوندا، ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین تو آتش بس را قبول می‌کنیم.(صحیفه امام، جلد 21، ص 95)

*قدمی انحرافی علیه پذیرش قطعنامه حرام است

خبر نامه امام میان رزمنده‌ها پیچید و شایعات همه را کلافه کرده بود. فضا نگران کننده بود. امام در پایان نامه‌اش به مسئولان تذکر داده بود: «جلسه‌ای تشکیل گردد و آتش بس را به مردم تفهیم نمایند. مواظب باشید. ممکن است افراد داغ و تند با شعارهای انقلابی شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند. صریحا می گویم باید تمام همتتان در توجیه این کار باشد قدمی انحرافی حرام است و موجب عکس‌العمل می‌شود. شما می‌دانید که مسئولین رده بالای نظام با چشمی خون‌بار و قلبی مالامال از عشق به اسلام و میهن اسلامیان چنین تصمیمی را گرفته‌اند».(کتاب ملاحظات و پیامدهای انتشار یک سند تاریخی، رضا مومن زاده، ص 34 تا 43)

29 تیر، گوینده اخبار سراسری پیام امام درباره‌ قطعنامه را خواند و بغض رزمنده‌ها ترکید: «من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می‌کنم که اگر جهان خواران بخواهند در مقابل دین ما بایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد و تا نابودی تمام آنان از پای نخواهیم نشست، یا همه آزاد می‌شویم و یا به آزادی بزرگ‌تری، که شهادت است، می‌رسیم و همان گونه که در تنهایی و غربت و بدون کمک و رضایت احدی از کشورها و سازمان‌ها و تشکیلات جهانی، انقلاب را به پیروزی رساندیم، و همان گونه که در جنگ نیز مظلومانه‌تر از انقلاب جنگیدیم و بدون کمک حتی یک کشور خارجی متجاوزان را شکست دادیم، به یاری خدا باقیمانده راه پرنشیب و فراز از با اتکا به خدا، تنها خواهیم پیمود و به وظیفه خویش عمل خواهیم کرد یا دست یک دیگر را در شادی پیروزی جهان اسلام در کل گیتی می‌فشاریم و یا همه به حیات ابدی و شهادت روی می‌آوریم و از مرگ شرافتمندانه استقبال می‌کنیم، ولی در هر حال پیروزی و موفقیت با ماست و دعا را هم فراموش نمی‌کنیم»صحیفه امام، جلد 20،ص 325 )

*غافلگیری عراقی‌ها از پذیرش قطعنامه

عراقی‌ها از پذیرش قطعنامه غافلگیر شدند و اعلام کردند ایرانی‌ها پایان جنگ را نمی‌خواهند و پذیرش قطعنامه تاکتیک‌‌شان است تا ما غافل شویم و بعد به ما حمله کنند. امام 31 تیر به محسن رضایی، فرمانده سپاه، گفت: «همان طور که قبلا گفتیم ما با مردم خود با صداقت صحبت می‌کنیم. ما در چارچوب قطعنامه 598 به صلحی پایدار فکر می‌کنیم و این به هیچ وجه تاکتیک نیست، ولی سلحشوران ارتش اسلام باید خود را آماده کنند که گر دشمن دست به حملاتی زد جواب مناسبی به آن بدهند، فرزندان انقلابی ام توجه کنید که امروز روز حضور گسترده در جبهه‌هاست فکر نکنید که دیگر جنگ تمام شده است. خود را مسلح به سلاح ایمان و جهاد کنید. بر دشمن غدار رحم جایز نیست و این‌ها تمام حرف‌های‌شان یک فریب است ما خواستیم به دنیا ثابت کنیم که صدام معتقد به مجامع بین‌المللی نیست و ما تا قبول قطعنامه از سوی عراق جواب دشمنان اسلام را در جبهه‌ها خواهیم داد».(صحیفه امام، جلد 21، ص 101)

*قطعنامه‌ی 598 به روایت رهبر انقلاب

سطور ذیل گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مورد قطعنامه‌ی 598 به مناسبت سالگرد پذیرش آن است.

*کاسه‌ شهد و شیرینی به جای کاسه‌ زهر...

هر کسی در این ایام، اظهارات مخالفان ما را در دنیا گوش کرده یا خوانده باشد، می‌فهمد که دشمنان نظام ما، چه‌طور از عزت امروز جمهوری اسلامی، از ته دل ناراحتند. پیروزی ملت ایران، به کام اینها تلخ آمد. خدای متعال، همه‌ی کارها را با حساب انجام می‌دهد. یک روز بنده‌ی صالح خدا، آن انسان بزرگ و مخلص که هیچ‌چیز را برای خودش نمی‌خواست و همه‌ کارها را برای خدا می‌کرد و همه چیز را برای او می‌خواست، در قضیه‌ قطعنامه گفت: کاسه‌ زهر را نوشیدم. این تلخی را او تحمل کرد؛ ولی خدای متعال به آن بنده‌ صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندی نگذشته کاسه‌ شهد و شیرینی پیروزی را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. آن فداکاری، این ثمره را داشت. «اللهم ما بنا من نعمة فمنک لا اله الا انت». همه چیز متعلق به او و به اراده‌ اوست.(سخنرانی در دیدار با  آزادگان 11 مهر 69)

نجابت ملت ایران /اعتمادمتقابل امام ومردم

ما در جنگ فهمیدیم که ملت ما یک فرصت فوق‌العاده دارد؛ یک فرصت ملی و آن این است که مردم احساس مسؤولیت دارند. مردم ایران این‌گونه‌اند. شاید همه‌ی مردم دنیا این‌طور نباشند. بعد از قضیه‌ی قبول قطعنامه، که دشمن فرصت طلبی می‌کرد و می‌خواست از موقعیت سوء استفاده کند، ناگهان شما دیدید آن‌چنان جبهه‌ها پر شد که در طول جنگ، کمتر سابقه داشت، یا هیچ سابقه نداشت. بعد از قطعنامه، این‌گونه شد. قطعنامه را که قبول کردیم، عراق حمله کرد. مردم دیدند دشمن نارو می‌زند و فرصت طلبی می‌کند. ناگهان، همه احساس مسؤولیت کردند. نگفتند: «دیگر کار از کار گذشته است. می‌خواستند قبول نکنند! چرا امام قبول کرد؟!» می‌توانستند این‌گونه بگویند؛ اما نگفتند. این، یک خصوصیت ملی است و ما این را در جنگ می‌فهمیم؛ کمااین‌که در انقلاب می‌فهمیم و در دیگر قضایای بزرگ می‌فهمیم. هیچ صحنه‌ای مثل صحنه‌ی جنگ، برای گزارش خصوصیات یک ملت و همه‌ی چیزهایی که در گزاره‌ی تاریخی مورد نظر است، مناسب نیست.(دیدار مسؤولان برگزارکننده «هفته‌ی دفاع مقدس» 29 شهریور 1372)

*پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود

قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ رویِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی‌کِشد و نمی‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می‌کرد. وانگهی؛ اگر همه‌ی دنیا در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند. بر نمی‌گشت! آن، یک مسأله‌ی داخلی بود؛ مسأله‌ی دیگری بود.

در تمام عمر ده ساله‌ حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالی علیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینیِ بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنی همان برخورداری از روحیه‌ی حسینی.

جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج می‌بُرد، اشک می‌ریخت و یا در چشمانش اشک جمع می‌شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب‌نشینی نکرد. همه‌ی دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمی‌شود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگی است که دشمن احساس کند عنصری چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمی‌شود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کاری کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمی‌شود خارج کرد؛ تهدید نمی‌شود کرد؛ با فشار و با تهدیدهای عملی هم نمی‌شود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند./(بیانات در اجتماع  زائران مرقد امام خمینی(ره) 14 خرداد 75)

ملت ایران ازمردم عهدرسول الله و حضرت علی وحسنین(ع) بهترند

 امیرالمؤمنین حتی خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبهه‌ها، چه کشیدند! قرآن می‌گوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهی بعورة ان یریدون الا فرارا»؛ به آنان می‌گویی عازم جبهه‌ی نبرد شوید، اما هر کدامشان بهانه‌ای می‌آورند. می‌گویند: «خانه‌مان خراب است. گرفتاری داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد می‌شودنفس پیغمبر بود، اما نمی‌توانست آنان را به جبهه بکشاند! بعد از جریان قطعنامه که مجددا عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزی نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است.

آیا اینها"رزمندگان ایران" کار نداشتند؟ کشاورزی نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتی بود؟ البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. می‌خواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهای الهی بودند برای این‌که جهاد استمرار پیدا کند؛ برای این‌که ملت شکست نخورد؛ برای این‌که انقلاب در قمار جهانی نبازد و در این مقابله‌ی جهانی نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد.(دیدار با خانواده‌های شهدای مشهد 25 فروردین 1371)

*دلیل رد قطعنامه‌ی اول

جنگ را چه کسی به وجود آورد؟ نمی‌شود گفت جنگ را فقط عراق به وجود آورد. همه‌ی قراین از اول کار نشان می‌داد که استکبار پشت سر عراق است؛ او را کمک نظامی کردند؛ از لحاظ تبلیغاتی به او کمک کردند و شورای امنیت را در خدمت متجاوز قرار دادند. با این‌که جنگ به این اهمیت در این نقطه‌ی حساس واقع شده بود، اما روزهایی گذشت که سازمان ملل در آن روزها، هیچ عکس‌العملی نشان نداد؛ این عادی نیست. در حمله‌ی عراق به کویت، بعد از چند ساعت شورای امنیت موضعگیری کرد؛ اما در حمله‌ی عراق به ایران، تا وقتی که تانکهای عراقی پیشروی می‌کردند، شورای امنیت ساکت و تماشاچی نشست؛ بعد از آن‌که هزاران کیلومتر را تصرف کرده بودند، شورای امنیت یک کلمه حرف زد، که آن هم تقبیح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نکرد که چرا تجاوز کرده و جنگ را شروع کرده است؛ به دو طرف گفت که حالا بیایید دست از جنگ بکشید و آتش‌بس کنید! یعنی درحقیقت، تثبیت عراق در اراضی اشغالی ما. البته ما قبول نکردیم و آن قطعنامه را رد کردیم.(خطبه‌های نماز جمعه‌ تهران 5 مهر 1370)

*تکلیف و مصلحت اسلام این است

می‌بینید آنچه که امام می‌کند در دلها جا باز می‌کند این مردمی که هشت سال گفته بودند جنگ جنگ، امام عزیزمان آن وقتی که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد گفت نه آتش‌بس، ملاحظه نکرد که حالا من هفته‌ی قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چی گفتم نه تکلیف این است مصلحت اسلام این است، کی چه خواهد گفت برای امام مطرح نیست و چون برای خدا کار می‌کند خدا هم برای او همه‌ مقدمات را فراهم می‌آورد، «من کان لله کان الله له» دلهای مردم مجذوب سخن امام می‌شود همان مردمی که تا دیروز شعار می‌دادند به جنگ جنگ آنچنان صداقت و صراحت و خلوص امام در دلهای آنها کارگر می‌شود که آنها بر می‌گردند راهپیمایی می‌کنند شعار می‌دهند که نخیر امروز باید آتش‌بس باشد؛ این نشانه‌ی خلوص است.( خطبه‌های نماز جمعه تهران 11 فروردین 1368)

*قبول قطعنامه‌ی 598، توطئه‌ی دشمنان را خنثی کرد

این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندی است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجرای کامل آن، دشمن را به شکست قطعی می‌رسانید و لذا هرگز جمهوری اسلامی آن را رد نکرد. آنچه برای ایران اسلامی مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن می‌شد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافی در میدانهای نبرد و نیز بی‌اعتمادی در اجرای میثاقهای بین‌المللی توسط قدرتهای بزرگ بود.

از صدور قطعنامه تا قبول رسمی آن از سوی جمهوری اسلامی، دنیا شاهد سنگینترین ضربات نیروهای اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهه‌های جنگ از سویی و فشارهای همه جانبه از سوی حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامی از سوی دیگر بود. حصر اقتصادی، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بی‌سابقه‌ی نیروهای نظامی امریکا و ناتو در اطراف مرزهای آبی و هوایی و حتّی تجاوز به آنها، بخشی از این فشارها بود؛ به طوری که تقریباً هیچ فشار ممکن باقی نماند، مگر آن‌که بر ملت ایران وارد شد و رژیم امریکا تقریباً به‌طور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهای وسیع شیمیایی و جنایت حمله به شهرها و هواپیمای مسافربری و کشتی غیرنظامی و اثبات این‌که استکبار در حمایت از عراق آمادگی برای دست یازیدن به هر جنایتی دارد، بخشی از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضی، این حقایق هشداردهنده برای ملت ایران شکافته و بر ملا گردد.

قبول قطعنامه‌ی 598 از سوی جمهوری اسلامی و رهبر عظیم‌الشّأن فقید آن، توطئه‌ی وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهی به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلح‌طلبی، به هر جنایتی دست می‌زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهی بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهوری اسلامی بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهای اساسی خود در سطح بین‌المللی نزدیکتر گردد.

با این ابتکار جمهوری اسلامی، دشمن در دو راهی شکست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ایران اسلامی به خواسته‌های خود رسیده است و اگر اجرا نشود، داعیه‌ی همیشگی جمهوری اسلامی مبنی بر لزوم قطع ریشه‌ی تجاوز و رابطه‌ی میان تجاوزِ عراق و حاکمیت سلطه در جهان و این‌که رژیم عراق در ادعای صلح‌طلبی صداقت نداشته است، به اثبات می‌رسد و بی‌اعتمادی به قرارهای ساخته‌ی قدرتها که جمهوری اسلامی همواره مدعی آن بوده است، در میان ملتها رایج خواهد شد و آنها را بر تکیه‌ی فقط به نیروی خویش، تشویق خواهد کرد.

حکام سبکسر عراق که در طول جنگ عملاً نشان داده‌اند از تشخیص مصالح عاجزند، این بار نیز زیانبارترین راه را گزیدند؛ یعنی ابتدا با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهای خود در قبول قطعنامه، بی‌اعتباری سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کردند و البته وقتی با حضور بی‌نظیر رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب‌نشینی در بخش عظیمی از مرزها شدند، یک بار دیگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجرای قطعنامه، باز هم اقدامی دیگر در جهت عکس منافع سیاسی و اقتصادی و نظامی و حیثیتی خود انجام دادند و جهالت و آزمندی خود را به اثبات رساندند.

نگهداشتن بخشی از اراضی ایران اسلامی که عمدتاً دزدانه و پس از آتش‌بس تصرف شده، به قیمت تعطیل قطعنامه‌یی که مدتها دم از اجرای آن می‌زده‌اند، جز نکبت و پشیمانی، چیزی برای آنها به ارمغان نخواهد آورد و این حیله‌ی شیطانی نیز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولایحیق المکر السّیئی الّا باهله». آنان دیر یا زود، مجبور به تخلیه‌ی این اراضی خواهند شد و همه می‌دانند که ایران انقلابی، حضور متجاوز غاصب پلید را در مرزهای خود، زمان درازی تحمل نخواهد کرد و به طور حتم خسارتی که در این مرحله نصیب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتی سنگین خواهد بود. اگر یک سال پیش، صدام به اجرای قطعنامه تن داده بود، اینک اسرا برگشته، اروند لایروبی شده و صلح مستقر گردیده و پیشرفت بازسازیها چشمگیر بود. آنچه از تعلل رژیم عراق در عمل به قطعنامه، تا کنون بر دو کشور وارد شده، و آنچه از این پس وارد شود، مسؤولیتش بر دوش رژیم عراق و شخص صدام است.(پیام به مناسبت نهمین سالگرد جنگ تحمیلی 30 شهریور 1368)/منبع:فارس22تیر94

                                                                            ***

علت پذیرش قطعنامه ازدیگاه فرمانده قرارگاه کربلا(زمان جنگ)سرداراحمدغلامپور

نمی­‌خواهیم غیرمنصفانه قضاوت کنیم، واقعیت این است که نباید موضوع را سیاسی کنیم، اگر موضوع را سیاسی نکنیم و منصفانه قضاوت کنیم به این نتیجه می‌رسیم که بخشی­ از امکانات وجود نداشت. ما درجنگ در وضعیتی قرار گرفتیم که صادرات نفت ما صفر بود، کسی هم به ما چیزی نمی­ فروخت؛ من یادم هست برای عملیات خیبر در یک مرحله آقا محسن گفت الان وقتش است که ما آقای رفیق­دوست را توجیه کنیم که برای ما امکانات اولیه و ضروری را فراهم کند، دو مورد هم بیشتر نبود، یکی قایق و دومی لباس غواصی.

در یک جلسه من، آقای رفیق­دوست، آقای علی هاشمی و آقای محسن رضایی حضور داشتیم. آنجا آقا محسن رضایی به آقای رفیق دوست گفت ما این 2 قلم را می­خواهیم کسی هم نباید مطلع شود، آقای رفیق­دوست دو دستی زد روی سرش و گفت: «آقای رضایی! یک چیزی می­‌گویی! مگر می­‌شود؟» تازه فقط 1500 دست لباس غواصی و 100 فروند قایق مخصوص برای عملیات خیبر می‌خواستیم.

آقای رفیق‌دوست گفت: من اینها را از کجا تهیه کنم؟ ما تحریم هستیم.

خلاصه با هزار ضرب و زور گفت باشد ولی من باید یک نفر را توجیه کنم و اجازه داده شد یک نفر را برای تهیه پیگیری لباس غواصی و یک نفر را برای پیگیری قایق آماده کند.

* کل بسیجی هایی که به جنگ آمدند 800هزار نفر بودند

می­‌خواهم بگویم ما با این ملاحظات و محدودیت­‌ها جلو می­‌رفتیم. بعد وقتی برای مهندسی 4 دستگاه کمپرسی می‌خواستیم، به ما می­‌گفتند بروید سر جاده از مردم بگیرید، هنوز ما گرفتار مردمی هستیم که یک تکه کاغذ دستش است و می­گویند کمپرسی من سال فلان منهدم شد و بیایید تکلیف کمپرسی من را مشخص کنید! این تازه بخش امکاناتش است.

بخش نیروی انسانی که خرجی برای ما نداشت، کشور ما 36 میلیون نفر جمعیت داشت و کشور عراق 16 میلیون نفر. کل آمار رسمی بسیجی­‌هایی که در طول جنگ آمدند جبهه 800 هزار نفر بود، این رسما مشخص است براساس اسناد و مدارک می­گویم، اگر برخی اسناد می‌گویند 900 یا یک میلیون نفر به این خاطر است که بعضی­‌ها دو، سه بار آمدند جبهه و دو سه بار محاسبه شده­ اند. اینکه دیگر خرج نداشته و ارز نمی­‌خواست. بعد عراق با جمعیت 16 میلیونی، 3 میلیون جمعیت به جنگ آورده است. درست است به زور آورده ولی به هر حال آورده است.

%d8%b3%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%ba%d9%84%d8%a7%d9%85%d9%be%d9%88%d8%b1

* در کربلای 5 حدود 4هزار نفر کادر از دست دادیم

من همیشه این مثال را برای دوستان سرکلاس می­زنم، می­گویم یک تکه کِش را در دستانت بگیر  و تا جایی که می­توانی بکش، یا پاره می­شود یا رها می‌شود؛ زمانی که عراقی­‌ها به ما حمله کردند، اواخر جنگ، ما مثل آن کش بودیم که دیگر تقریبا از کنترل خارج شده بودیم، اوایل جنگ آن پیروزی‌ها را برای این کسب کرده بودیم که من یک لشکر داشتم به نام لشکر ثارالله که  آقای قاسم سلیمانی فرمانده­ اش بود، یک لشکر داشتم به نام ولیعصر که آقای رئوفی فرمانده­ اش بود، یک زمانی من این لشکر را می­‌بردم در فتح‌المبین و عملیات انجام می­دادند و آزادش می­کردم، بعد می­بردم در یک خط دیگر و عملیات انجام می­دادم، یک لشکر یک ماموریت.

ولی فرآیند و روند جنگ به دلیل همین عدم پشتیبانی­‌ها و عدم توان در توسعه و به دلیل اینکه دشمن در حال رشد است و شما سرجای خودتان مانده­ اید، به جایی ختم می­‌شود که آقای قاسم سلیمانی یک خط سفت و سخت در جزیره دارد، یک خط سفت و سخت در شلمچه دارد، یک خط سفت و سخت هم در فاو دارد، بعد به او می­‌گویند برو والفجر3 را انجام بده، این همان قضیه کش است که نمی­‌تواند و پاره می­‌شود، نمی­‌تواند بدون اینکه ماشین یا کادر اضافه بدهند.

ما در کربلای 5 نزدیک 3، 4 هزار کادر از دست دادیم، فرمانده گردان، تیپ، لشکر، اینها پشتیبانی و جایگزین می­خواهد.

اواخرجنگ مردم فشل شده بودند

در مورد حوادث آخر جنگ که منجر به مساله پذیرش قطعنامه شد، وقتی یک کشور با همه وجودش می­خواهد درگیر جنگ نابرابر شود، باید تمام توانمندی­‌ها و قابلیت­‌ها پای کار بیاید، اماوقتی یک کشور پای کار جنگ نمی‌آید (به هر دلیلی)، من عرض کردم نمی‌خواهم موضوع را سیاسی کنم.

نظراولیه امام برادامه جنگ بود

آقای هاشمی در خاطراتش در کتاب «اوج دفاع» می­گوید: «من آخر جنگ خدمت امام رفته بودم، گفتم اگر اجازه بدهید برویم دنبال قطعنامه 598 و مساله جنگ را از این طریق حل کنیم،

امام می­گوید نه! جنگ باید ادامه داشته باشد، گفتم: پول نداریم، امام می‌گویند بروید استقراض کنید، گفتم: مردم نمی­ آیند. گفتند: من حکم جهاد می­ دهم، هر چه گفتم امام یک پاسخی می­ ‌داد»، پس معلوم است اراده امام  همچنان برای ادامه جنگ است. اما این کافی نیست.

ظرفیت ملت رابایدمدنظرباشد

فرض کنید فرزندتان درس نمی‌خواند و یا شما می‌خواهید کاری برایتان انجام دهد و در او این قابلیت­‌ها وجود دارد، همه شرایط را برایش فراهم کردید ولی او انجام نمی­‌دهد، چه می­‌کنید؟ او را می­‌کشید؟ مجبورید با شرایطش بسازید و کنار بیایید. امام(ره) هم وقتی نگاه می­کند می­بیند که کشش آدم­ های اطرافش همین است، هر کاری بکنید آخرش می­گویند: بگذارید جنگ را تمام کنیم، (هی می گویند)نان نداریم، پول نداریم.

بعضی ازفرماندهان ازشرکت دربعضی عملیاتهاامتناع می کردند

ما خودمان هم در جنگ با این موارد مواجه بودیم، گاهی یک فرمانده تیپ را می­‌آوردیم که عملیاتی انجام دهد، آنقدر آه و ناله می­کرد و اینقدر ضعف نشان می‌داد که اصلا پشیمان می­‌شدیم و می‌گفتیم: برو! نمی­خواهیم. چون جنگ انگیزه، اعتقاد و ایمان می­خواهد.

در والفجر8 این اتفاق به صورت عینی برای خودمان در سطح فرماندهان افتاد؛

حتی آقایان رشید و عزیز جعفری مخالفت کردند،

آقای محسن رضایی گفت من تصمیم گرفتم و می­خواهم عملیات کنم، شما بفرمایید کنار من اشخاص دیگری را انتخاب می­کنم. لذا فرماندهان دیگری را که انگیزه داشتند آورد

و به آقای کاظمی و خرازی گفت بروید شما بایستید موج دوم.

"علت مخالفت درشرکت عملیات"من یادم هست قبل از والفجر8 آقای کاظمی و خرازی آمدند پیش من. خدا می­‌داند با چشمان اشک­‌آلود و گفتند ما یک لشکری بودیم که همیشه خط­ شکن و جلودار بودیم، در این عملیات اینقدر فشار روانی روی ما زیاد است و اینقدر شهید داده ایم که نگران هستیم. هم نگرانیم که ورود کنیم و دوباره این همه شهید دهیم و موفق نشویم و هم نگران و ناراحت که اگر این ها جلو رفتند و ما دنبالشان رفتیم، یک امتیاز منفی در لشکر ما محسوب می‌شود و بسیار نگران و ناراحت بودند.

* حوادث آخر جنگ بدیهی و طبیعی بود

بنابراین این فشار و نگرانی بر تمام رده­‌ها در جنگ بوده است. بحث جنگ، بحث یک تابلو روشن است که نمی­‌شود مثل یک پازل قطعه‌ای از آن را دربیاورید و روی آن قطعه قضاوت کنید و نظر دهید، بدون اینکه یک تحلیل و تفسیر درستی از جایگاه این قطعه در پازل و آن تصویر داشته باشید.

امیرالؤمنین علی(ع)نیزشرایط رادرنظرمی گرفت(ظرفیت /کشش مردم را)

من احساسم این است که امام می ­بیند این مجموعه دیگر نمی­‌کشد. ما در صدر اسلام هم داریم، وقتی حضرت علی(ع) می­ بیند محیط پیرامونی‌­اش و مردم و خواص در جامعه شرایط­شان طوری نیست که با او همراهی و همسویی کنند و از حق امام دفاع کنند، می­کشد کنار. شاید در تاریخ، کسانی تحلیل کنند که امام(ره) نتوانست و ترسید، هر چه می­خواهند بگویند.

امام(ره) وقتی دید مجموعه با او نمی­‌کشند کوتاه می­آید و می­‌گوید «جام زهر» و جام زهر یعنی پیام می‌­دهد به آیندگان. یعنی پیام می‌­دهد به آیندگان و می­گویند من این را پذیرفتم و برای مصلحتم و رضای خدا پذیرفتم ولی برایم جام زهر است.

روی موضوعات باید عمیق و با تجزیه و  تحلیل درست و منصفانه ورود کرد. اینکه ما بخواهیم ورود کنیم و یک نفر را محکوم کنیم و استفاده سیاسی کنیم، من خودم اصلا اعتقاد ندارم و امام  و شهدا راضی نیستند.

فارس: چه کسی جام زهر را به امام(ره) داد؟

سردار غلامپور: این سوال پاسخ روشن و واضحی ندارد که بگوییم مثلا فلان شخص و یا فلان سازمان جام زهر را به امام  نوشاندند.

امام  آدمی نبود که قدرت تصمیم­‌گیری نداشته باشد و بیایند به او بگویند این کار باید بشود و او هم قبول کند. امام شخصیتی مستقل و قدرتمند در تصمیم­‌گیری بود اما به هر حال مجموعه قابلیت­‌هایی که می‌­توانست سرنوشت جنگ را در رتبه بالاتری قرار دهد، محقق نشد و این محقق نشدن، برای همه است.

ما یکسری عوامل بیرونی هم داشتیم که شرایط را به ما تحمیل می­‌کرد

* استفاده صدام از گاز شیمیایی خاص در اواخر جنگ

شیوه تهاجم عراق در آخر جنگ کاملا تغییر کرده بود از یک گاز مخصوص شیمیایی استفاده می‌کرد که اولین بار در کربلای10 و والفجر10 استفاده شد. اینجا هم از همان گاز استفاده کرد.

لذا من می‌­دیدم بچه‌­هایی که می­‌آوردند، باد کرده اند. خیلی صحنه­‌های زننده و تاسف­ آوری بود. ما با دشمنی روبرو بودیم که بواسطه خوی و خصلت حیوانی‌­اش نمی­‌شد یک جنگ متعارف با او کرد.

در مورد قطعنامه هم نمی­‌شود عجولانه قضاوت کرد و مسایل را صددرصد گردن یک نفر و یا یک سازمان انداخت.

نباید به صورت جناحی و سیاسی به این موضوعات ورود کرد و قضاوت داشت. به هرحال قطعنامه 598 فرآیندی است که حرف و حدیث و درددل زیادی دارد./مصاحبه فارس11مهر94باسرداراحمدغلامپور/فرمانده قرارگاه کربلا+فرمانده جنوب

نمایندگان مجلسی که "نامه جام زهر" را به مقام معظم "رهبری"امضاء کردند.


ramzanpour2

امضاکننده نامه جام زهر به مقام معظم رهبری ،رییس ستاد انتخاباتی عارف در گیلان شد + عملکرد و سند 

رمضانپور نماینده وقت مردم رشت در مجلس ششم از کسانی بود که طی نامه وقیحانه به رهبر معظم انفلاب که به امضای ۱۲۶ نماینده هم پیاله خود رسید ، جام زهر سازش را به امام خامنه ای تعارف نمود.

به گزارش  لاهیجان به نقل از ۸دی ,  احمد رمضانپور نرگسی بطور رسمی بعنوان رییس ستاد انتخاباتی عارف در گیلان معرفی گردید.

در بسیاری از سایتها رمضانپور اینگونه معرفی شده است: احمد رمضانپور نرگسی در سال۱۳۳۳در روستای نرگستان از توابع شهرستان صومعه سرا دریک خانواده مذهبی کشاورزچشم دیده به جهان گشود…دکتر رمضانپور در انتخابات دوره های هفتم و هشتم ریاست جمهوری ،مسئولیت ستاد انتخابات آقای سیدمحمدخاتمی دراستان گیلان راعهده دار بود…

اما براستی احمد رمضانپور کیست؟

کسانی که وقایع مجلس ششم را به یاد دارند ، نام رمضانپور، آنها  را (علاوه بر برخی اوصاف خاص…) به یاد  برخی خیانتهای  اصلاح طلبان و خصوصاً گروه هایی مثل مشارکت می اندازد.

رمضانپور نماینده وقت مردم رشت در مجلس شورای اسلامی از کسانی بود که طی نامه وقیحانه به رهبر معظم انفلاب به تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۱  که به امضای ۱۲۶ نماینده هم پیاله خود رسید ، جام زهرسازش را  به امام خامنه ای تعارف نمود.

majles

در این نامه که رهبر معظم انقلاب را “شخص اول کشور” خطاب نموده است، می خوانیم:

…امروز شورای نگهبان به عنوان بزرگترین مانع فراراه مجلس با توسل به تفسیرهایی عجیب و احتجاجاتی غریب، متأسفانه موجبات وهن و بی اعتباری شرع و قانون اساسی را فراهم ساخته است. مفسران قانون اساسی چنان بی پروا به تفسیر برخی از اصول قانون اساسی میپردازند (به عنوان نمونه اختیارات بی حد و حصر برای رهبر) گویی همه شرع و قانون اساسی تنها یک اصل است. بی تردید اگر در سال پنجاه و هشت در هنگام رفراندوم، چنین تفسیرهایی از قانون اساسی مطرح می شد، سرنوشت نظام ما چیز دیگری بود.ramzanpour3

…اگر مردم و مجلس و دولت و همه نهادها هیچ هستند و تمرکز اصلی قدرت و منشأ همه اعمال در یک اصل است و به قول آقایان اصل یکصد و ده قانون اساسی، تنها کف اختیارات رهبری است، آیا بهتر نیست برای همیشه با صداقت و صراحت تکلیف مردم را روشن کنیم و از این همه دوگانگیها، شعار دادنها و افزودن صفت و قید برکلمات معناداری چون مردمسالاری و آزادی، رهایی یابیم؟

…از یاد نبرده ایم که به دلایل گوناگون در عرصه سیاست خارجی، ایران در انزوای کامل و حتی کشور در معرض تهدید نظامی خارجی قرار داشت و متأسفانه وضعیت انفعال بر فضای سیاسی کشور حاکم بود اما دوم خرداد همه این تهدیدها را از بین برد

…آنچه ما میفهمیم این است که مسئولان حاکمیت باید صادقانه از مردم در قبال همه قصورها و سوء تدبیرها پوزش بخواهند و البته این عذرخواهی شکست و عقبنشینی از مواضع اصولی نیست، بلکه نشانه فروتنی و بزرگواری است. تعظیم به مردم خود سبب جلوگیری از کرنش به بیگانگان میشود.اگر جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بی تردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه، از سوی ملت با همان پاداشی مواجه می شود که امام عزیز راحل روبرو شد….

این نامه تنها افتخار آقای رمضانپور … نبود بلکه وی یکی از نمایندگانی بود که به اعتراض رد صلاحیت برخی نمایندگان توسط شورای نگهبان استعفا داده و در زیر زمین مجلس تحصن نمودند

ramzanpour1

ramzanpour2

مصطفى تاج زاده (تنها عضو همزمان مرکزیت مشارکت و مجاهدین در آن واحد) در جمع متحصنین: «مقاومت در برابر تبدیل جمهوریت به سلطنت» عنوان می کرد، مدعى شد: «بعد از رحلت پیامبر ۳۰ سال طول کشید که خلافت را به سلطنت تبدیل کردند و عده اى اکنون ۲۵ سال بعد از پیروزى انقلاب مى خواهند جمهوریت را به سلطنت تبدیل کنند. شما این فتنه را رسوا کردید، حتى اگر نتوانید آن را شکست دهید. هیچ کس نمى تواند به نام مردم و دین و روحانیت و انقلاب و به نام امام، این مطلب را توجیه کند؛ زیرا نمایندگان رشید ملت در مقابل این فتنه ایستاده اند و امروز جهان، صداى ملت ایران را از زبان شما مى شنود و بازتاب وسیعى پیدا کرده است!»

بعد از این تحصن بود که دولت با تهدید استعفای جمعی استانداران و فرمانداران ( که برخی مسئولین امروز در استانداری نیز جزء آنها هستند) تصمیم به فشار بر رهبری داشتند که با مقاومت ایشان، انتخابات  یک روز هم انتخابات به تأخیر نیافتاد.

در ادامه تحصن، «آدام ارلی» سخنگوی وزارت خارجه‌ آمریکا هم در اظهاراتی مداخله‌جویانه از دولت خاتمی خواست تا در مقابل شورای نگهبان بایستد: «ما از دولت ایران می‌خواهیم برای پیشروی نتیجه‌ انتخابات مجلس در تاریخ ۲۰ فوریه‌ سال جاری، اقدامات شورای نگهبان را نپذیرد»(۸۲/۱۰/۲۳)