حلالیت طلبیدن را ازپیامبر(ص) یادبگیرید+چندنمونه ازحلالیتهای الکی
در این موقع مردى برخاست و عرض کرد: چندى قبل به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغى به من کمک کنیدکه نکرده اید.
وآنگاه فرمود:هر کس طلبى از من دارد بگوید تا بپردازم.
هیچکس سخنی نگفت(مقروض نبود)
آنگاه فرمود: هر کسى حقى بر گردن من دارد برخیزد بگوید، زیرا قصاص در این جهان آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.
در این موقع، «سوادة بن قیس» برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد «طائف» در حالى که بر شترى سوار بودید، تازیانه خود را بلند کردید که بر مرکب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شکم من اصابت کرد. من قصاص می خواهم!
پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند. سپس پیراهن خود را بالا زد تا «سواده» قصاص کند.
یاران رسول خدا با دلى پرغم و دیدگانى اشک بار و گردنهایى کشیده و نالههایى جانگداز منتظرند که جریان به کجا خاتمه مىپذیرد. آیا «سواده» واقعا از در قصاص وارد مىشود؟ ناگهان دیدند سواده بدن پیامبر را مىبوسد. در این لحظه، پیامبر او را دعا کرده، گفت: خدایا! از «سواده» بگذر، همان طور که او از پیامبر اسلام درگذشت.
اما مردم چگونه حلالیت می خواهند؟
آقاقصدرفتن به حج رادارد،تلفن می زند، میگوید: زنگ زدم مراحلال کنید اگرخدابخواهددارم می روم مکه...
ویا برای سفرهای کربلا ویا مشهد با یک تلفن میخواهد حلالیت بطلبد ،یعنی بدون اینکه تسویه حساب کند!
درحالی که مدیون است،حتی مقروض است،وعده هایی داده که عملی نکرده،دوستی میگفت ازمن پول قرض کرده وچکش پیش من است ولی با یک کلمه "حلالم کن"خیال می کند،همه چیزتمام است وخلاص!
ویا حاجیه خانم زنگ می زند به دوستان وخانواده اش که حلالم کنید دارم میروم فلان زیارت درحالی کلی دلخوریها وگله ها وظلمهای دیگر بینشان هنوزرفع نشده ولی با یک کلمه همه دینهایی که بگردن داردرابیخیال می شود.
درحالی که پیامبراسلام حضرت محمدمصطفی(ص)میخواهد همینجا"دنیا"به حسابهایش رسیدگی شود،به تعبیری تسویه حساب کند.
هنگام مردن که از همین یک کلمه"حلالم کن"هم خبری نیست!
شیطان نمی گذاردانسان پاک باشد.فرصت همین یک کلمه هم داده نمی شود،چون مظالم زیادی بگردنش است،خمس مالش رانداده،حق والدین راادانکرده،نمازهای قضایش راهنوزبه گردن دارد،روزه های نگرفته دارد،اطعام طعامی نکرده،دست فقیری رانگرفته ...وآنوقت او می رود با اعمال نصف ونیمه اش واموالش تماماً می ماندبرای وارث که معلوم نیست بااین اموال شبهه ناک چه اتفاقاتی بیفتدوچه حوادثی رخ دهد،که عذابش رااوبکشد،درگیریها ویادلخوشی هابماندبرای وراث
شایداین فرد"درحال موت"دلش خوش باشد که من وصیت کرده ام که فلانقدرازاموالم را برایم خیرات دهند،ویادلش خوش باشد که وصیت کرده که فلانقدرازمالم راخرج قضاهای نماز وروزه ام بکنند،ازکجامعلوم است،وارثی که خودشان درهمین نمازوروزه مانده اند،چگونه قضایش رابجابیاورند واینکه چقدربراین وصیت "تراش"خراش بدهند.
مقایسه ارزش انفاق قبل و پس از مرگ
پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است./جامع احادیث شیعه، ج 8.
یکی از سرمایه داران مدینه که مسلمان متعبدی هم بودوصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام(ص) به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا(ص) تمام خرماها را به بینوایان داد، آن گاه یک عدد خرمای نامرغوب درانبارافتاده بود آن رابرداشت ، فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرماست که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.
این تذکر بسیار تکان دهنده ای است که تا زنده هستید کارتان را خودتان انجام دهید. وصیت کردن هنر نیست.. هنر این است که در زنده بودن بتوان حسابرسی کرد مال را از تن وفلبش جدا کرد.
درپایان چندنمونه ازپیامک های "حلالیتی"را می آورم که فقط "لقلقه زبان"است وبازی باکلمات
پیامک های حلالیت کربلا(عتبات) و حج ومشهد
راهی سفر کربلا هستیم ای دوست
ببخش بر ما که باشیم رو سفید در پیشگاه دوست
***
ببخش بر من ای دوست
راهی سفر حجم
ببخش بر من گناهم را
بدان من شرمنده تو هستم
***
ای دوست حلالم کن نباشم شرمنده مولا
ببخش بر من ای رفیق تا نشم رو سیاه پیش مولا
***
تلخ کامی دارم بر زبان
زدم این زهر بر جانت
سخت است اما ببخش بر من
تا نشوم درمانده در قیامت
ببخش بر من
***
دلم گرفته
سخت پشیمانم از گناهانم
زدم بر دلت زخمی
شرمسارم حلالم کن ای دوست که سخت اندوهگینم
***
بخشش از بزرگان است
بزرگی به سن نیست به روح است
بر من ببخش ای روح بزرگ که سخت در باتلاق زندگی فرو رفته ام
***
سخت ترین ها همیشه شیرین ترین ها را دنبال دارد
بخشش من سخت است می دانم
اما دعای خیر من به پشتت شیرینی دارد
***
زخمی زدم قبول دارم
زهری زدم قبول دارم
پشیمانم ز کردگار خود قبول دارم
ببخش بر من که جز تو پناهی ندارم
ببخش خدایم که پشیمانم قبول دارم
***
تلخ شده کامم می دانم
شدم ملکه عذاب می دانم
گرفتار این گردابم می دانم
اماامیدم به توست که تویی تنها یاورم می دانم
***
یک "حلالیت"عجیب دریکی ازمساجد رشت
امروزاول ماه مبارک رمضان 1436نمازظهروعصررارفته بودم به مسجدالفتح"-نزدیک دانای علی"رشت
نمازجماعت ظهراقامه شد که امام جماعت محترم دربین صلوتین بلندشدمیکروفون رابدست گرفت وگفت امروزماه رمضان است وکمی ازفضائل شهررمضان گفت وبعدگفت بایدازهم حلالیت بطلبیم ،چون ممکنه به هم بدی کرده باشیم ویا پشت سرهم غیبت کرده باشیم
وبعددستوردادکه همه بلندشوند ودراین بلندشدن تاکیدداشت،گفت بلندشید وهمدیگررادرآغوش بگیریدازهم حلالیت بطلبید
خیلی هابلندشدند، بدون اینکه بدونند که چه بایدبکنند ازکی غیبت شده وچطوری وچرابایدحلال شویم وحلال کنیم
عده ای هم باهم دست دادند وقلیلی هم روبوسی کردند،بدون اینکه ازهم گله ای داشته باشند بعضی ها که اصلاً همدیگررانمی شناختند ولی به دستورمؤکدامام جماعت بلندشده بودند(هاج وماج)مانده بودند که چی بایدبکنند
نگارنده ااین سطور "چموش" برقعودش باقی ماند !چون افراددوربریم ناآشنابودند ومعنی نداشت ازکاری نکرده حلالیت طلبیده شود،البته نه اینکه مامعصوم باشیم ودردین کسی نباشیم وبرکسی ظلمی نکرده باشیم! اما انهادراین مسجدنبودند
وجالب این بود که خودامام جماعت"مبتکرحلالیت"درحالی که تشویق می کرد،نه بسوی کسی رفت ونه کسی بسوی اوآمد و"حلالیتی"اتفاق نیفتاد
لازم به توضیح است که عده ای غیربومی وکارگران هم دراین مسجدآمده بودند وقلیلی شایداولین بارپابه این مسجدگذاشته بودند/درچنندقدمی این مسجدمحلی است برای تجمع کارگران "آماده بخدمت" که اگرکسی کاری،باری داشت با3سوت بقچه وبندیل خودرابردارند بدنبال صاحبکاربروند/دانای علی
انتظارداریم که طراحان حلالیت ومخصوصاًآقایان ائمه جماعت کارهایشان نمادین وتخیلی نباشد ویا اینکه طوری باشد که مازمینی ها بفهمیم چی به چیه
مشاوره-روانشناسی