سرنوشت قاتلان امام حسین (ع) چه شد؟
چهارشنبه۲۱مهرماه ۵۹هجری شمسی (۱۰اکتبر۶۸۰میلادی)عاشورای سال ۶۱ هجری قمری بود حادثه عظیم عاشورا، شهادت امام حسین علیه السلام و 72 تن از یاران از جان گذشته ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله حسین (ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کردند.
صحنه ای رقم خورد"جانگداز"ولی آن خونها،احیاگردین مبین اسلام شدورسواگرظالمان درهمه زمانها واعصارها
وامابعداز۳سال مردی ازتبارحسین(ع)انتقام سختی ازقاتلان گرفت
مختار با توجه به اینکه مردی کاردان و سرد و گرم چشیده بود، سعی داشت هدف خود یعنی انتقام شهدای کربلا را به نحو احسن و کامل پیاده کند.
بنابراین، برخی افراد که در لشکر عمر بن سعد مرتکب جنایات علیه خاندان عصمت و طهارت در روز عاشورا شدند، در لیست سیاه مختار قرار گرفتند.
این لیست سیاه توسط حجتالاسلام سید ابوفاضل رضوی اردکانی مؤلف کتاب «ماهیت قیام مختار» از سه کتاب تاریخ طبری، تاریخ کامل ابناثیر و بحارالانوار علامه مجلسی استخراج شده است:
| نام ظالم |
جرم |
مجازات |
نحوه مجازات |
| 1-عمر بن سعد بن وقاص |
فرماندهی کل لشکر کوفه و شام در کربلا و جنایات متعدد |
اعدام |
با ضربات شمشیر و جدا کردن سر از بدن در خانهاش |
| 2-حفص بن عمر بن سعد |
همکاری با پدر در جنایات کربلا |
اعدام |
جدا کردن سر او در محضر مختار |
| 3-شمر بن ذیالجوشن |
فرماندهی پیاده نظام در کربلا و جنایات مکرر |
اعدام |
کشته شدن در درگیری و سپس سر او از بدنش جدا کردند |
| 4-سنان بن انس |
کسی که سر امام حسین(ع) را از بدنش جدا کرد و جنایات دیگر |
اعدام |
قطع انگشتان و بریدن دست و پایش، در حالیکه هنوز جان داشت، در دیگ روغن جوشیده زیتون انداختند |
| 5-خولی بن یزید اصبحی |
حامل سر بریده امام و جنایات مکرر در کربلا و قاتل عثمان بن علی و جعفر بن علی در روز عاشورا |
اعدام |
با شمشیر کشته شد و بدن او را آتش زدند |
| 6-بجدل بن سلیم کلبی |
بریدن انگشت امام حسین |
اعدام |
قطع انگشتان و قطع دست و پا تا به هلاکت رسید |
| 7-حرمله بن کاهل اسدی |
تک تیرانداز کربلا و قاتل علی اصغر و عبدالله فرزند امام حسن و جنایات مکرر در کربلا |
اعدام |
قطع دست و پا و سپس بدن او را آتش زدند |
| 8-حکیم بن طفیل سندسی |
لباس ابوالفضل را غارت کرد و به سوی امام حسین تیراندازی کرد و قاتل ابوالفضل بود |
اعدام |
تیرباران تا مردن و به روایتی دست و پای او را به زمین میخ کردند و با 9 نفر دیگر(که روز عاشورا اسب بر بدن امام حسین تاختند) اسب بر بدنشان تاختند تا به هلاکت رسیدند |
| 9-مرة بن منقذ عبدی |
قاتل علی اکبر و جنایات دیگر |
اعدام |
یک دستش هنگام دستگیری به شدت مجروح شد، فلج شد و فرار کرد |
| 10-زید(یزید) بن رقاد جهنی |
تک تیرانداز در کربلا، قاتل عبدالله فرزند مسلم بن عقیل و شرکت در قتل ابوالفضل عباس |
اعدام |
سنگسار و سپس تیرباران شد |
| 11-عمرو بن صبیح |
از عوامل مهم کربلا و قاتل عبدالله فرزند مسلم بن عقیل |
با ضربات نیز به هلاکت رسید و به روایتی جزو آن 10 نفری بود که دست و پایشان را بر زمین میخ کردند و اسب بر آنان تاختند تا کشته شدند |
| 12-مالک به هشیم بدائی |
کلاهخود امام حسین را به غارت برده بود |
اعدام |
قطع دست و پا به هلاکت رسید |
| 13-عبدالله بن اسید جُهنی |
شرکت فعال در حادثه عاشورا |
اعدام |
گردن او را زدند |
| 14-حمل بن مالک محاربی |
شرکت فعال در جنایات کربلا |
اعدام |
گردن او را زدند |
| 15-رقاد بن مالک بجلی |
شرکت در جنگ روز عاشورا و غارت اموال امام حسین(ع) |
اعدام |
جلو بازار در ملأ عام گردن او را زدند |
| 16-عمرو بن خالد بجلی |
شرکت فعال در جنگ روز عاشورا و غارت اموال امام حسین(ع) |
اعدام |
جلو بازار در ملأ عام گردن او را زدند |
| 17-عبدالرحمان بن بجلی |
شرکت در جنگ روز عاشورا و غارت خیمه و لباس امام(ع) |
اعدام |
در ملأ عام گردن او را زدند |
| 18-عبدالله بن قیس خولانی |
شرکت در جنگ روز عاشورا و غارت اموال امام حسین(ع) |
اعدام |
جلو بازار گردن او را زدند |
| 19-مالک بن بشیر بُدی |
شرکت فعال در ماجرای کربلا |
اعدام |
دو دست و پایش را قطع کردند تا جان داد |
| 20-عثمان بن خالد جهنی |
قاتل عبدالرحمان بن عقیل پسر عموی امام حسین و به غارت بردن لباسش |
اعدام |
دو دست و پایش را قطع کردند تا جان داد |
| 21-زیاد بن مالک |
شرکت فعال در فاجعه کربلا و غارت لباس شخصی امام حسین(ع) |
اعدام |
جلو بازار در ملأعام گردن او را زدند |
| 22-عبدالرحمان بن ابیخشکاره |
شرکت فعال در فاجعه کربلا و غارت لباس شخصی امام حسین(ع) |
اعدام |
در ملأعام گردن او را زدند |
| 23-اسحاق بن حوبه |
جزو گروه 10 نفره تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع) |
اعدام |
دست و پای او را به زمین میخ کردند، اسبها بر بدن او تاختند تا به هلاکت رسید |
| 24-اخنس بن مرشد |
جزو گروه 10 نفره تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع) |
اعدام |
دست و پای او را به زمین میخ کردند، اسبها بر بدن او تاختند تا به هلاکت رسید |
| 25-عبدالله بن صلخب قیسی |
شرکت فعال در ماجرای عاشورا |
اعدام |
در ملأ عام گردن او را زدند |
| 26-عبدالرحمان بن صلخب |
شرکت فعال در ماجرای عاشورا |
اعدام |
در ملأ عام گردن او را زدند |
| 27-عبدالله بن وهب همدانی |
شرکت فعال در ماجرای عاشورا |
اعدام |
در ملأ عام گردن او را زدند |
| 28-عثمان بن خالد دهمانی |
قاتل یکی از جوانان بنیهاشم در روز عاشورا |
اعدام |
جلو منزل کنار چاهی گردن او را زدند |
| 29-هبیاط و عبدالرحمان بن زرعه |
از عوامل فاجعه کربلا |
کشته شدن در درگیری |
در منزل خود و در درگیری کشته شدند |
| 30-رجاء بن منقذ عبدی |
اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره |
اعدام |
دست و پای او را با زنجیر بستند یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسبها بر بدنش تاختند |
| 31-سالم بن خثیمه |
اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره |
اعدام |
دست و پای او را با زنجیر بستند یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسبها بر بدنش تاختند |
| 32-واحظ بن ناعم |
اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره |
اعدام |
دست و پای او را با زنجیر بستند یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسبها بر بدنش تاختند |
| 33-صالح بن وهب |
اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره |
اعدام |
دست و پای او را با زنجیر بستند یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسبها بر بدنش تاختند |
| 34-هانی بن ثبیت |
اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره |
اعدام |
دست و پای او را با زنجیر بستند یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسبها بر بدنش تاختند |
| 35-اسید بن مالک |
اسب بر بدن امام حسین(ع) تاخت، جزو گروه 10 نفره |
اعدام |
دست و پای او را با زنجیر بستند یا با میخ بر زمین کوبیدند و اسبها بر بدنش تاختند |
*****
1- حصين بن تميم
نقش در حادثه عاشورا : يكي از فرماندهان سواران عمر سعد در كربلا بود. او فرمانده كمانداران بود و در روز عاشورا هنگامي كه علي اصغر در آغوش امام حسين (عليه السلام) پرپر مي زد حصين تيري به سوي امام پرتاب كرد كه به لب هاي مبارك امام اصابت کرد.
لشکریان به عزم شکار رهسپار خارج از شهر شد . آهویی را دید ، به تعقیب آهو پرداخت . از سپاه خود خواست کسی از شما پشت سر من نیاید . آهو او را آنقدر به دنبال خود کشید تا تشنه و بی رمق گشت . عربی بیابانی او را دید ، به او آب چشانید . یزید گفت اگر مرا می شناختی ؛ بیشتر احترام می کردی . اعرابی گفت : تو کیستی ؟ گفت : من یزدیم . اعرابی گفت خوش نیامدی ! چقدر منظره دیار تو زشت و صدای تو بد است ! آیا تو همان قاتل حسین نیستی ؟ اکنون همنگونه که حسین را کشتی ، تو را خواهم کشت . آنگاه شمشیر کشید تا او را بکشد آنگاه اسب رم کرد پای یزید در رکاب گیر کرد و اسب به سرعت پا به دویدن نهاد و سر و صورت یزید بر اثر کوبیدن و ساییده شدن ، خون آلود گشت و روده هایش پاره شد و سپاه او را در حالی که روح پلیدش به سوی آتش الهی رهسپار گریده بود، یافتند .بعضی گویند در حال مستی ، مسابقه اسب دوانی با میمون خود گذاشته بود و هنگام دویدن اسب ، به زمین خورد و مرد .
2- عبید اله ابن زیاد
نقش در حادثه عاشورا : چهره سفاک و حاکم کوفه و مسئول همه جنایاتی که در کربلا که نسبت به امام حسین (علیه السلام) و یاران و اهل بیت او روا داشتند .
سرنوشت : زیدابن ارقم گوید وقتی سر امام حسین (علیه السلام) را در دست داشت ، دستش لرزید سر برزانوی او افتاد . یک قطره خون تازه از آن چکید آن قطره رانش را سوراخ کرد و هرگز بهبود نیافت و همواره محل آن عفونی و بد بو بود . از همین رو عبیداله بهمراه خود عطر داشت تا کسی بوی گند تعفن بوی زخم پایش پی نبرد . ابراهیم ؛ فرمانده دلیر و شجاع سپاه مختار ، وی را به همراه بسیاری از سپاه اش اسیر کرد و خود دستور داد پاهای ابن زیاد را با آتش بسوزاند . سپس خنجر خود را برداشت و از گوشت های ابن زیاد می برید و بصورت نیمه پخته بخورد ابن زیاد می داد و هرگاه امتنا از خوردن می کرد ، خنجر بر بدنش فرو می برد . در پایان ، سر او را گوش تا گوش برید . و جسدش را آتش زد و سر او را نزذ مختار فرستاد . مختار سر ابن زیاد و دیگر قاتلان را به مدینه نزد محمد ابن حنفیه و امام سجاد (علیه السلام) فرستاد .
ملاحظات : وقتی سرابن زیاد را برای امام سجاد (علیه السلام) آوردند ، حضرت در حال غذا خوردن بود . فرمود : سپاس خدا را که وقتی مرا نزد این ملعون بردند ، سر پدرم نزد او بود و او غذا می خورد . گفتم : پروردگارا ، مرا نمیران تا سر این ملعون را ببینم در حالی که غذا می خورم . خدا را سپاس می گذارم که دعایم مستجاب شد .
3- عمر ابن سعد وقاص
نقش در حادثه عاشورا : فرمانده سپاه عبیداله ابن زیاد
سرنوشت : ابوعمره ، فرمانده سپاه مختار به دستور مختار وارد خانه عمرسعد شد و او را میان رختخواب یافت عمرسعد چون قیافه خشمگین فرمانده سپاه مختار را دید به قصد او پی برد خواست از جایش بگریزد که لحاف به پایش پیچید و روی رختخواب افتاد . فرمانده به او مجالی نداد و سر از تنش جدا کرد و سر بریده را نزد مختار برد . جسد عمرسعد بعد از قتل ، بزودی دچار کرم و تعفن گردید و مردم می آمدند و او می دیدند .
ملاحظات : در گفتگو بین امام حسین (علیه السلام) و عمرسعد قبل از نبرد در کربلا پیش آمد امام سعد را بسیار نصیحت کرد اما عمر سعد در دام شیطان و هوس دنیا طلبی گرفتار آمده بود لذا امام فرمود : چرا اینقدر در اطاعت شیطان پافشاری می کنی ؟ خدایت هر چه زودتر در میان رختخواب بکشد و در قیامت از گناهت در نگذرد . به خدا قسم ، امیدوارم از گندم عراق بخوری مگر اندکی . عمرسعد از روی استهزا گفت : جوی عراق برای من بهتر است .
4- شمربن ذی الجوش ضبابی
نقش در حادثه عاشورا : پس از جنایت های بسیار در عاشورا او همان کسی بود که سرامام (علیه السلام) را از قفا برید . او با گستاخی تمام بر سینه مبارک حضرت نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و با دوازده ضربه شمشیر سر از بدن آن حضرت جدا کرد .
سرنوشت : ابو عمره ، از فرماندهان سپاه مختار به تعقیب شمر رفت و طی یک روز درگیری مسلحانه او را زخمی و اسیر کرده و به نزد مختار آورد مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او در یک دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار شمر را با پای خود لگد کوب کرد . سپس مختار دستور داد سرشمر و یارانش را در میدان مقابل مسجد کوفه بر نیزه نصب کنند تا موجب عبرت دیگران شود .
ملاحظات : برخی او را از خوارج دانسته اند . بعضی نیز گفته اند از یاران علی (علیه السلام) بوده و بعد ها به صف حامیان حکومت اموی پیوسته است. او ابن زیاد و عمر سعد را تشویق و تحریک به جنگ با امام حسین (علیه السلام) نمود. وقتی شمر داخل در مجلس یزید شد گفت: ای یزید رکاب مرا از طلا و نقره پر کن چون من آقای وارسته ای را کشته ام که پدر و مادرش بهترین مردم بودند. یزید به شمر گفت : اگر می دانستی که او بهترین مردم است چرا او را به قتل رساندی؟ شمر گفت: من از تو جایزه می خواهم . یزید با پشت شمشیرش به سینه شمر زد و به او گفت: تو در پیشگاه من جایزه نداری با شنیدن این کلام شمر نا امیدانه برگشت.
5- اسحق ابن اشعت
نقش در حادثه کربلا : او در کربلا بر امام حسین (علیه السلام) شمشیر زد و حرمت او را پاس نداشت.
سرنوشت : با حیله مختار به طرف دارا لعماره رفت و به امید پناهندگی و امان گرفتن از مختار نا گهان بر سرش ریخته او گفت به امیر بگویید اگر مرا امان دهد سی هزار درهم بیست مرد با سلاح و دویست شتر هزار گوسفند و هزار دینار میدهم. گفتند : کشندگان حسین را امان نیست.
6- ابحر ابن کعب
نقش در حادثه کربلا : از جنایت کاران ضحه کربلا پس از کشته شدن امام (علیه السلام) ابحربن کعب لباس امام را از بدنش بیرون آورد و حسین (علیه السلام) را برهنه بر روی زمین گذاشت.
سرنوشت : پس از دستگیری وی توسط ابراهیم فرمانده دلیر سپاه مختار وی را نزد مختار برده مختار دست و پاهایش را قطع کرد و چمشاهایش را از حدقه درآورد و او را شکنجه های گونگون کرد و او را در آتش سوزاند .
ملاحظات : ابراهیم از کعب پرسید در روز عاشورا چه کردی او گفت مقنعه را از سر زینب کشیدم و گوشوارهایش را از گوشش گرفته و کشیدم تا آنکه گوشش پاره شد . ابراهیم گفت وای بر تو زینب بر تو چه فرمود گفت : خدا دست و پاهایت را قطع کند و خدا تو را قبل از آخرت تو را به آتش دنیا بسوزاند . مختار که قصد کشتن او را کرد او دو دست خود را از دست داده بود .
7- ابوزرعه
نقش در حادثه عاشورا : او با توصیه شمر در محاصره امام حسین (علیه السلام) به سوی حضرت حملهه برد و شمشیر به کف دست امام زد امام نیز ضربه ای به او زد .
سرنوشت : هنگام عبور یاران مختار از در خانه ابوزرعه از خانه او به یاران مختار تیراندازی شد آنان نیز به خانه حمله ور شدن . در این میان ابوزرعه مورد تیرباران یاران مختار قرار گرفت . آنقدر بر او تیر انداختند تا نقش زمین شد سپس جسداش را به کنار رودخانه آوردند و جسد نیمه جان او را سوزانند .
8- اخش بن مرثد
نقش در حادثه عاشورا : از سربازان بی رحم عمر سعد بود وی پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) عمامه حضرت را ربود و بر سر نهاد او از افرادی بود که پیکر امام را زیر سم اسب خود لگد کرد .
سرنوشت : مختار پس از دستگیری اخش دستور داد دست و پای او را بسته و با اسب بر او تاختند تا به درک واصل شد .
9- اسحاق بن حوبه حضری
نقش در حادثه عاشورا : او پس از جنایات در کربلا پس از شهادت امام اقدام به برهنه کردن امام حسین (علیه السلام) نمود او تنها پیراهن امام را سرقت کرد سپس به همراه نه سوار دیگر بر بدن شریف امام تاخت .
سرنوشت : مختار دست و پای او را با میخ های آهنی به زمین کوبید و دستور داد با اسب بر او بتازند تا هلاک شود .
ملاحظات : او پس از پوشیدن پیراهن امام مبتلا به برمس شد و موهای بدنش ریخت .
10- اسیدبن مالک
نقش در حادثه عاشورا : او از ده نفری است که با اسبان خود بر بدن امام حسین (علیه السلام) تاخت بگونه ای که استخوان های سینه و پشت امام درهم شکست .
سرنوشت : مختار دست و پای او را با میخ های آهنی به زمین کوبید و دستور داد با اسب بر او بتازند تا هلاک شود .
ملاحظات : ابوعرزاهدی گوید : ما حال ده نفری که بر بدن امام تاختند بررسی کردیم همگی زنا زاده بودند .
11- بشر بن حوط
نقش در حادثه عاشورا : در روز عاشورا جعفر بن عقيل را به شهادت رساند و دل امام حسين (عليه السلام) را به درد آورد.
سرنوشت: عبدالله بن كامل از فرماندهان مختار او را در حال فرار دستگير و سرش را از تنش جدا كرد و به دستور مختار بدنش را سوزاند.
12- جبيره بحلي
نقش در حادثه عاشورا : يكي از ياران عمر سعد بود. او پس از شروع جنگ در مقابل خندق هايي كه امام حسين (عليه السلام) براي حفاظت اهل بيت دور خيمه ها كنده بود و پر از آتش كرده بود ايستاد و صدا زد : اي حسين آيا عجله كردي به آتش دنيا قبل از آتش آخرت؟ امام حسين (عليه السلام) به اصحاب فرمود اين مرد كيست ؟ عرض كردند : جبيره حبلي.
سرنوشت : دعاي امام حسين (عليه السلام) در حق او تمام نشده بود كه اسب او خيز برداشت و او را با سر در خندق پرتاب كرد و سوخت.
ملاحظات : امام حسين (عليه السلام) فرمود : خداوندا او را در دنيا و قبل از آخرت بسوزان.
13- حارث بن نوقل
نقش در حادثه عاشورا : بر بدن زينب تازيانه زد و مانع رسيدن آب به خيمه گاه امام حسين (عليه السلام) شد.
سرنوشت : مختار پس از دستگيري او را شديداً مجازات كرد و فرمان داد او را بر عقابين (دو چوب كه مقصر را بر آنان به دار مي كشيدند) كشيدند و هزار تازيانه به او زدند و هنگامي كه آب طلبيد مختار گفت: اي ملعون تو فرزند رسول خدا را تهديد كردي و آب ندادي من نيز تو را آب ندهم سپس فرمان داد تا هزار تازيانه ديگر بر او زنند و بمرد.
ملاحظات : او در خانه پيرزني پناه گرفته بود و پيرزن محل اختفا او را به مختار اطلاع داد.
14- حرمله بن بحاهل اسدي
نقش او در حادثه عاشورا : يكي از بي رحم ترين و سفاك ترين افراد سپاه كوفه بود.
سرنوشت : مختار پس از دستگيري حصين گفت: حمد خداي را كه تو را به من رسانيد. بعد گوشتش را با قيچي مي بريد تا مرد.
ملاحظات : وقتي تير به لب مبارك امام اصابت نمود امام عرضه داشت بار الها من از آنچه دشمن بر من و برادرانم و فرزندانم و بستگانم وارد ساختند به پيشگاه تو شكايت مي كنم.
16- حصين بن نُمَيز
نقش در حادثه عاشورا : او فرمانده نيروهاي نظامي عبيداله بن زياد در كوفه بود. هنگاميكه در ظهر عاشورا امام حسين (عليه السلام) به نماز ايستاد حصين فرياد زد اي حسين هر قدر كه مي خواهي نماز بگزار خدا نماز تو را قبول نمي كند. او كشنده حبيب بن مظاهر است.
سرنوشت : در نبرد سپاه شام با سپاه مختار به هلاكت رسيد.
17- حكيم بن طفيبل
نقش در حادثه عاشورا : او اولين كسي بود كه به سوي امام حسين (عليه السلام) تير اندازي كرد. او قاتل حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام) بود و لباس و اسلحه ي حضرت را به غارت برد . ديگر جنايت او تازيدن اسب بر پيكر مطهر امام حسين (عليه السلام) مي باشد.
سرنوشت : عبيد الله بن كامل از فرماندهان سپاه مختار او را دستگير كرده او را برهنه كردند و دست بسته در كنار ديوار نگاه داشتند و آنقدر تير بر او زدند تا بمرد سپس سر او را به نزد مختار بردند.
18- خولي بن يزيد اصبحي
نقش در حادثه عاشورا : از چهره هاي بسيار كثيف و از عمال سر سپرده حكومت بني اميه و از فرماندهان سپاه يزيد در كربلا بود. او كشنده عبدالله بن علي و عثمان بن علي مي باشد و در غروب عاشورا با تمام افتخار سر مبارك امام حسين (عليه السلام) را به كوفه برد.او پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) به غارت خيمه ها پرداخت.خولي پس از غارت خيمه ها به همراه شمر و سنان و ده نفر ديگر اسب بر بدن مطهر شهدا و امام حسين (عليه السلام) تازاندند.
سرنوشت : ابوعمره فرمانده مختار خانه خولي را محاصره كرد. او خود را در چاه مستراح مخفي كرده بود. زن او كه كينه بسياري از او داشت ، محل اختفاي او را نشان داد.مختار دستور داد دست و پاهايش را بريدند و جسدش را نيز سوزاندند تا اينكه به خاكستر تبديل شد.
ملاحظات : حضرت زينب (سلام الله عليها) مي فرمايد: او به غارت خيمه اي مشغول بود به سوي من آمد و مقنعه ام را كشيد و گوشواره ام را از گوشم بيرون آورد در عين حال گريه مي كرد ، گفتم: تو غارت مي كني و در عين حال گريه مي كني ؟ گفت: براي مصائب شما اهل بيت پيامبر گريه مي كنم. گفتم: خداوند دست و پاهايت را قطع كند و در آتش دنيا قبل از آخرت بسوزاند.
19- زرعة بن ايان
نقش در حادثه عاشورا : نگهبان عمر سعد در شريعه فرات بود و مانع رسيدن آب به خيمه گاه امام حسين (عليه السلام) شد. در روز عاشورا چون تشنگي بر امام حسين (عليه السلام) چيره شد خود آنحضرت به سمت فرات رفت. زرعه فرياد زد تا ميان آب و امام فاصله بياندازد. زرعه تيري بسوي امام پرتاب كرد ، امام نيز تير را از بدن مباركش كند و خون جاري شد.
سرنوشت : زرعه پس از عاشورا دچار تشنگي دائمي شد و همواره فرياد مي زد مرا سيراب كنيد. هرچه آب مي آشاميد شكمش بالا مي آمد و سيراب نمي شد و با همان فلاكت مرد.
ملاحظات : امام او را در روز عاشورا نفرين كرد و فرمود: خداوندا او را با تشنگي بكش و هرگز او را نبخش.
20- سنان بن انس نخعي
نقش در حادثه عاشورا : از كساني بود كه به همراه شمر هنگاميكه امام حسين (عليه السلام) پس از جنگ بسيار و زخم هاي فراواني كه بر بدن مباركش وارد شده بود و يكه و تنها مانده بود به خيمه اهل بيت هجوم بردند. امام با دست مباركش اشاره فرمود اگر دين نداريد لا اقل آزاده باشيد ، با خانواده من چه كار داريد . پس از آنكه امام بر اثر ضربات نيزه ها و شمشير ها ديگر توان ايستادن نداشت ، سنان بن انس نيزه اي بر گودي گلوي امام حسين (عليه السلام) فرو برد و باز بيرون آورد و در قفسه سينه ايشان فرو برد سپس تيري به سوي امام انداخت آن تير بر گلوي امام وارد شد و در اثر آن تير ، امام بر زمين افتاد.
سرنوشت : او را در بين را قادسيه دستگير و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد ابتدا انگشتان آن خبيث را قلم كردند سپس دو دستش و بعد پاهايش را. ديگي بزرگ كه در آن روغن زيتون جوشيده آماده كردند و سنان نيز هنوز زنده بود وي را به درون ديگ جوشان انداختند تا بمرد.روايت ديگري مي گويد : ابراهيم فرمانده سپاه مختار گوشت ران او را قطعه قطعه كرد و آن را نيم پخت مي كرد و به خوردش مي داد و هرگاه امتناع مي كرد او را با خنجر زخمي كرده و زجر مي داد. در آخر سر او را گوش تا گوش بريد و جسد پليدش را سوزانيد.
ملاحظات : سنان پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) به تحريك اطرافيان به خيمه عمر سعد رفت تا جايزه بگيرد و با نعره اي گفت: من آقاي بزرگوار را كشتم كه از نظر پدر و مادر بهترين مردم بود ، مرا غزق در طلا و نقره كن. عمر سعد با ناراحتي به او گفت واقعاً تو ديوانه اي ، و با چوب به سرش زد و او را از خو دور كرد.
21- شيث بن ربعي
نقش در حادثه عاشورا : او طرح اسب تاختن بر اجساد شهيدان را پيشنهاد كرد و خود نيز بر جسد مطهر امام اسب دوانيد.
سرنوشت : شيث در جنگ ميان سپاه مختار و مصعب اسير شد و او را نزد فرزند مختار آوردند. دستور داد ران هايش را بريدند تا مرد و بعد سرش را جدا كرد و جسدش را سوزانيد.روايت ديگر مي گويد: مختار امر كرد دست و پاهايش را قطع كردند و در ميان شهر گذاشتند تا مانند سگ زوزه كنان جان داد.
22- عبد الرحمن بن حصين
نقش در حادثه عاشورا : از محافظين شريعه فرات بود. او پس از بستن آب فرات بانگ زد اي پسر فاطمه از اين آن يك قطره نچشي تا آن وقت كه طعم مرگ بچشي يا به حكم ابن زياد گردن دهي.
سرنوشت : او پس از واقعه كربلا بيمار شد و تشنگي بر او غالب گشت. هر قدر آب مي خورد تشنگي او فرو نمي نشست و از تشنگي فرياد مي كرد تا به درك واصل شد.
ملاحظات : امام حسين (عليه السلام) پس از آنكه حصين بانگ زد و آن مطالب را گفت امام فرمود: كيستي؟ او خود را معرفي كرد سپس حضرت فرمود: خدايا او را از تشنگي بكش و هيچوقت او را ميامرز.
23- عبد اله بن حوزه
نقش او در حادثه عاشورا : پس از حمله نخست در روز عاشورا در جلوي امام ايستاد و بي ادبانه امام را بانگ زد. امام فرمود: چه مي خواهي؟ گفت تئ را به آتش مژده مي دهم.
سرنوشت : در حاليكه امام او را نفرين مي كرد ابن حوزه در ميان چاله مضطرب شد و او در ميان چاله افتاد و پايش به ركاب گير كرد و سرش روي زمين قرار گرفت. اسب رم كرد ، تاخت و او را با خود برد و سرش را به سنگ و خاشاك كوبيد تا مرد.
ملاحظات : پس از بانگ حوزه امام رو به ياران كرد و فرمود او كيست ؟ گفتند او ابن حوزه است . امام فرمود: بار اله ! او را از ما بسوي آتش جدا كن.
24- عثمان بن خالد
نقش در حادثه عاشورا : او كشنده عبدالرحمن پسر مسلم بن عقيل در كربلا است. او را به شهادت رساند و لباس او را ربود و در قتل امام حسين نيز حضور داشت.
سرنوشت : عبدالله بن كامل از فرماندهان مختار پس از دستگيري ، او را گردن زد. وقتي خبر قتل او به مختار رسيد گفت: او نبايد دفن شود بايد سوزانده شود سپس جسد او را سوزاندند.
25- عمرو بن حجاج
نقش در حادثه عاشورا : با پانصد سوار مامور بستن آب به روي اهل بيت پيامبر شد و در اين كار بسيار بر حسين و اهل بيت او سختگيري كرد و اولين كسي بود كه بر بدن امام حسين (عليه السلام) شمشير زد يا تير انداخت.
سرنوشت : آورده اند او از كوفه به بصره گريخت و راه را گم كرد و در راه به عطش مبتلا شد در اين حال ماموران مختار او را يافتند و نزد مختار آوردند و مختار سرش را از بدن جدا كرد.
ملاحظات : و از جمله كساني بود كه به امام حسين (عليه السلام) نامه نوشت و وي را به عراق دعوت كرد.
26- عمرو بن صبيح
نقش در حادثه عاشورا : بعضي مي گويند از: جمله كساني است كه بر بدن امام حسين (عليه السلام) اسب دوانده است اما خود او منكر شده است ولي قاتل عبد الله بن مسلم بن عقيل مي باشد.
سرنوشت : مختار دستور داد نيزه داران آمدند و گفت آنقدر بر او نيزه بزنيد تا بميرد. بدن او با نيزه پاره پاره شد تا به درك واصل شد.
ملاحظات : عبد الله بن كامل به مختار مي گويد اي امير اين مرد مدعي است در كربلا كسي را نكشته است و فقط با نيزه بعضي از ياران امام حسين(عليه السلام) را زخمي كرده است ، دستور شما چيست؟
27- قيس بن قطيفه
نقش در حادثه عاشورا : در روز عاشورا پس از جنايات بسيار و پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) ، قطيفه پيراهن امام را ربود و به قيس قطيفه شهرت يافت.عمر سعد سر امام و يارانش را به همراه قيس به كوفه فرستاد.
سرنوشت : وي به وسيله ماموران مختار دستگير شد و آن ها در مكاني سر قيس را از تنش جدا كردند.
28- عمرو بن سعد بن نقيل
نقش در حادثه عاشورا : او به قاسم بن حسن حمله ور شد و با شمشير سرش را زخمي كرد و چند ضربه به قاسم وارد ساخت تا خون قاسم بر زمين افتاد. در اين هنگام عمويش امام حسين (عليه السلام) را به ياري طلبيد.
سرنوشت : امام حسين (عليه السلام) صفوف دشمن را شكافت و به سوي عمرو شتافت او را با شمشير زد عمرو براي جلوگيري از ضربه ساعدش را جلو آورد و شمشير دستش را از آرنج بريد و در همان جا اسب ها جولان داده ، او را لگد مال كردند تا به درك واصل شد.
29- مالك بن نسر
نقش در حادثه عاشورا : در روز عاشورا در حاليكه امام حسين (عليه السلام) غرق در خون بود و تير سه شعبه به جسم مباركش وارد شده بود ، مالك بن نسر نزد امام آمد و زبان به دشنام او گشود و با شمشير بر سر آن حضرت زد كه عمامه را شكافت و بر سرش نيز شكافي وارد آورد و عمامه اش پر از خون شد.
سرنوشت : پس از دستگيري مختار دستور داد دو دست و پايش را قطع كنند و او را رها كنند تا آن قدر بغلتد تا بميرد. دست و پاهاي او را قطع كردند و او در خون خود دست و پا زد تا مرد.ژ
30-اشعث بن قيس
نقش در حادثه عاشورا : در روز عاشورا بي شرمانه بر امام حسين (عليه السلام) جسارت كرد و گفت: اي حسين چه قرابت تو را با محمد مصطفي (صلي الله)امام حسين (عليه السلام) دست به دعا برداشت و فرمود: خدايا! همين امروز او را خوار گردان و سزاي اين گفتار را هر چه زودتر بدو برسان.
سرنوشت : اشعث بن قيس پس از دعاي امام نياز به دستشويي پيدا كرد از لشكر بيرون رفت بر دهانه سوراخي نشست كژدمي سياه از آن سوراخ بيرون آمد و او را بزد. او در نجاست خود افتاد و به جهنم پيوست.