فاطمهء زهرا(س) لیلة القدراست
علامه شعرانی ،دربارهء تفسیر مجمع البیان حرفی داشتند که آن حرف خیلی در أثناء تفسیر پیش‏ می‏ آمد اینکه مرحوم طبرسی به این نکته خیلی توجه داشت که قرآن یک انزال‏ داشته و یک تنزیل.

انزالی و تنزیلی دو حساب جداست و جهت انزال و تنزیل این‏ است که تنزیل تدریجی است.نزول تدریجی را می‏گویند«تنزیل»

«انزال»دفعی‏ است.

هر کجا«نزّل»آمده برای تنزیل و تدریج است و هر جا انزال آمده برای نزول‏ دفعی و یکبارگی است.

آقایان اهل عرفان مثلا قیصری در شرح فصوص و محی‏ الدّین عربی،قرآن را به این عناوین اسم می‏برند:گاهی می‏گویند کشف تام‏ محمّدی(ص)،گاهی می‏گویند کشف اتمّ محمّدی(ص)،

 کشف تام و کشف اتم به این معناست که قرآن به قلب مبارک جناب رسول اللّه(ص) نازل شده است که‏ انّا انزلناه فی لیلة القدر 

 لیلة القدر در همین شب بود،امّا عمده آن شب واقعی را که آقایان ارباب معقول و حکمای متألّه الهیّه می‏فرمایند: این بنیه محمّدی(ص)بود که گرفته است.باید راجع به این شبهای در طول هم‏ نظر داشت،توجه داشت.من وقتی راجع به لیلة القدر مشغول مطالعه بودم،روایات را جمع ‏آوری می‏کردم و حقّا خسته شدم،حرف برای من بخوبی پیاده نشد،همهء روایات‏ را جستجو کردیم،جمع ‏آوری کردیم،و دسته‏ بندی کردیم.بالأخره ملتجی شدم‏ به حضرت استاد بزرگوارمان مرحوم آیت اللّه شیخ محمّد تقی آملی رضوان اللّه علیه‏ به ایشان عرض کردم:آقا جان روایات لیلة القدر را من در نیافتم و ماندم و بر من‏ معلوم نشد.

إنّا انزلناه فی لیلة القدر
خوب این شب سایه زمین است.زمین دور می‏زند،این سایه زمین است.خود سایه چه خصوصیتی دارد برای‏ دیشب و امروز؟باید خود گیرنده،خود شخص،خود انسانی که این شب را احیاء کرده،در نظر گرفت.برای او این برهه از زمان سایه که الآن خودش دور می‏زند این چطور بهتر از هزار ماه است؟البته این بحث خیلی دامنه دار است.ما در پیرامون این بحث الحمد للّه ربّ العالمین کتاب انسان و قرآن را نوشتیم که محور آن،لبّ و روح و جانش این مطلب است.و سرمایهء ما هم در آن کتاب-حق‏ بزرگواران خودم را ضایع نکنیم-دو کلمه است،یک کلمه را آقای قزوینی به ما محبت‏ فرمود،یک کلمه را آقای آملی(جناب آقا شیخ محمّد تقی آملی)و این دو کلمه ما را وادار کرد که کتاب انسان و قرآن را نوشتیم و خوب چیزی هم نوشتیم:چون مایه‏ و سرمایهء خوبی و اشاره خوبی این دو بزرگوار به ما فرمودند که نقل کردیم، بخصوص مرحوم آقای قزوینی در این‏باره مقالهء موجزی دارد که ما خود آن مقاله را آنجا نقل کردیم.
اجمالا بنده که این عرائض را به حضور جناب آقای آملی عرض کردم‏ ایشان به من فرمود:درآن روایتی که حضرت امام صادق(ع)،جده‏ اش فاطمهء زهرا علیها السلام را لیلة القدر خوانده تأمّل کن.و عجبا که ما این همه روایات را جمع ‏آوری کردیم اما به این روایت برخورد نکردیم که حضرت فاطمه زهرا(س)لیلة القدر است.

حدود دو سال بود که راجع به این روایات زحمت می‏ کشیدم و جمع‏ آوری می‏کردم ولی به این روایت برخورد نکرده بودم.من همانجا در محضر ایشان مجذوب این حرف واقع شدم.بهد از چند لحظه سکوت و جلوس،اجازه‏ مرخصی خواستم و در آمدم،دیدم که حال خیلی خوشی دارم و پیش خودم ابتدا چنین تعبیر کردم که باید فاطمهء زهراء (س)لیلة القدر باشد برای اینکه‏ امام،قرآن ناطق است،یازده قرآن ناطق از این لیلة القدر در یک لیلة القدر نازل شده.

حرف فوق،برداشتی است که ابتدا داشتم-این خودش یک‏ برداشتی بود-و لکن رفتیم حدیث را پیدا کردیم که خوشبختانه حدیث در تفسیر فرات کوفی هست و آن را در انسان و قرآن آوردیم و پیرامون آن حرف زدیم که یک‏ شعبهء بحث باید راجع به لیلة القدر پیش بیاید و خود فاطمهء زهرا لیلة القدر است.

و مراد ازانّا انزلناه فی لیلة القدر،قرآن انزالی و یک‏بارگی است بعد تنزیلا 23 سال‏ این قرآن نازل شده،23 سال به تدریج و تنزیل.
بعد که خدمت علاّمه طباطبائی رضوان اللّه علیه هم تشرّف حاصل کردیم‏ وقتی حضور شریف ایشان مطلب را عنوان کردم دیدم ایشان هم همراه است که چه‏ منافاتی دارد انسانی به صورت انزالی،دفعی،حقایقی را بگیرد و روی عالم‏ روحانیت و عصمت خودش،وابستگی‏اش به ملکوت عالم(انسان کامل است، خلیفة اللّه است،جامع اسماء و صفات الهی است روی مصالحی این نشئهء مادی طبیعی پیش آمد)آنچه را که یک‏باره گرفته پیاده کند،آیات را پیاده کند. مطابق وقت و مصلحت،و بشود تنزیلی.انزال و تنزیل

قرآن انزالی و قرآن تنزیلی چیست؟

قرآن انزالی و قرآن تنزیلی‏ -یک قرآن است

اما گرفتن انزالی و پیاده کردن تنزیلی.

بعد فرمایش علاّمه طباطبائی هم موافق با آن بود که مرحوم آقای شعرانی رضوان اللّه علیه و اساتید دیگرمان افاده‏ میفرمودند.در تفسیر مجمع البیان این نکته را باید نظر داشت.من برخورد کردم به‏ بعضی از آقایان روحانیون،دیدم ایشان توجه ندارند به این نکته و اعتراض به‏ مرحوم طبرسی دارند که ایشان چرا در مجمع البیان در ربط سوره‏ای به سورهء دیگر،وقتی‏ که می‏خواهد سوره بعد را تفسیر بکند در ربط دو تا سوره می‏گوید مثلا لمّا کان‏ حق تعالی
در آن سوره اینطور فرمود بعد دنبالش این طور.بعد آقای روحانی را دیدم که می‏فرماید که لمّا کان آن سورهء قبلی بعد از این سوره نازل شده،نمی‏شود که شما سوره بعد را مترتب بر سوره قبل بدانید بفرمایید:لمّا کان آن سورهء قبلی‏ اینطور بود خداوند این سوره بعدی را نازل کرد.این اعتراض را بر مرحوم طبرسی داشت،بر ظاهر فرمایشش.خیلی هم پیش آمده،تنها این آقا نبود که توجّه نداشت.مرحوم‏ طبرسی«لمّا»هایی را که در ترتیب سور می‏گوید مربوط به قرآن انزالی است،آن‏ قرآنی که پیغمبر اکرم(ص)یک‏بارگی گرفت این چنین بود،به نظم بود،به این‏ ترتیب بود.و مطابق آن نظر و ترتیب،همین است که پیاده شده در خارج.و لذا جناب رسول اللّه اجازه نداد که قرآن را مطابق تنزیل ترتیب بدهند.وقتی آیه‏ای نازل‏ می‏شد،می‏فرمود:این آیه را در فلان جای فلان سوره قرار بدهید.تا مطابق با آن‏ انزال واقعیتش-قرآن انسجامی دارد،ترتیبی دارد،روشی دارد،اسلوبی دارد-و مطابق واقعیتش باشد.این نکته را که جناب طبرسی در مجمع آورده‏ لمّاهایی که گاهی در ترتیب آیات و سور بیان می‏فرماید،مربوط به آن جهت انزالی‏ قرآن است نه مربوط به جهت تنزیلش این موضوع و نکته در تفسیر مجمع خیلی‏ اهمیت دارد.

مصاحبه باعلامه حسن حسن‏ زادهء آملی/جلوه هایی از حیات علمی علامه شعرانی