دادگاه متهمان داعشی(مهاجمان شاهچراغ)

بیعت؛ روایتی دیگر از دومین جلسه دادگاه حادثه تروریستی شاهچراغ

صبحِ ۳ آبان برای بار سوم رفتیم شاهچراغ و دور حرم را گشتیم، اصلا داخل نرفتیم، نیم ساعتی طول کشید و برگشتیم خانه؛ به عبدالله سعید گزارش دادم، شب که شد عبدالله گفت: از حامد بیعت بگیر، فیلم هم بگیر و برای من بفرست.

بیعت؛ روایتی دیگر از دومین جلسه دادگاه حادثه تروریستی شاهچراغ

به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، نگاهی به شلوار محمد رامز کردم، پایین آن را چند تا زده بود تا اندازه اش شود، سوال که می پرسیدند، سرش را پایین می انداخت و گوش می کرد.

قاضی پرسید: ضارب رو از کجا می شناختی؟

گفت: ۳۰ مهر، عبدالله سعید پیام داد برادری میاد پیشت. چند روزی مهمونت هست و میره. از تهران میاد، صبح زود برو دنبالش که منتظر نمانِه.

عبدالله آیدی تلگرام من را بهش داده بود. نماز صبح را که خواندم عبدالله پیگیر شد که رفتی دنبالش؟ گفتم: نه هنوز. عبدالله شماره برادر را فرستاد. رفتم ترمینال کاراندیش اما پیدایش نکردم. عبدالله عکسش را فرستاد چون شناخت قبلی از برادر نداشتم. از روی عکس، گشتم و ساعت ۶ صبح پیدایش کردم. به عبدالله سعید خبر دادم و رفتیم خانه. فکر می کردم برادر میخواد بره افغانستان. هویتش رو نپرسیدم. خسته ی راه بود و می خواست استراحت کند.

شاهچراغ را نمی‌شناختم

عبدالله سعید پیام داد برو منطقه ای به نام شاهچراغ، ببین کجاست، برادر خوابید و من هم با اسنپ رفتم شاهچراغ. داخل حیاط شاهچراغ وضویی گرفتم و آمدم بیرون. برگشتم خانه و به عبدالله خبر دادم. پرسید شاهچراغ چه جور جایی هست؟

جواب دادم جایی دیدنی، مذهبی، تفریحی. جای قشنگیه. عبدالله گفت: فردا برو، برادر هم با خودت ببر. پرسیدم به خاطر چی؟ گفت: ببر، خودش می داند.

فردا صبح ساعت ۹، ۱۰ رفتیم شاهچراغ. برادر گفت: بیا بریم اطرافش هم بگردیم. (اطراف حرم)، عبدالله پیام زد برادر را بردی؟ گفتم: آره. گفت: فردا هم ببرش.

فردا هم برادر را با خودم بردم. از همان دری که وارد حرم شد (شب حادثه)، رفتیم. گفتم: برادر داخل میخوای چیکار؟ بیا بریم.
دائم اطراف را نگاه می کرد. مشکوک شدم و با خودم گفتم: چرا اینقدر دور و بر را نگاه می کند؟! رفتم حیاط، دست و صورتم را شستم.

توی حیاط هم می گشت. از من که دور شد، دنبالش رفتم تا گُمَش نکنم. هر دفعه که می رفتیم، حدود نیم ساعت تا یک ساعت، اطراف حرم و حیاط حرم را می گشت. داخل (حرم) را زیاد نگاه نمی کرد.

قاضی پرسید: می دونستی اینجا حرم چه کسی هست؟
_ نه، نمی دانستم. فقط حرم امام رضا را می شناختم.

محمد رامز به صحبتش ادامه داد:
به دنبالش رفتم و برادر گفت: بریم خانه. گفتم: چرا؟ گفت: بریم.
عبدالله سعید زنگ زد و پرسید اسم برادر چیه؟ گفتم حامد بَدَخشان

قاضی نگاهی به محمد رامز انداخت و گفت: یعنی عبدالله خودش نمی دانست اسم مهمونی که برات فرستاده چیه؟

محمد رامز گفت: عبدالله می دانست، می خواست بداند برادر خودش را به چه اسمی معرفی کرده. برادر هویتش را به من نگفت. حامد اسم مستعارش بود تا من نشناسمش. هرچند حامد را اصلا نمی شناختم تا شیراز که دیدمش.

حامد خیلی کم، حرف می زد. با لهجه فارسی تاجیک صحبت می کرد. بیشتر مشغول نماز خواندن و قرآن بود. گاهی هم با پدر و مادرش تلفنی صحبت می کرد.

بیعت

صبحِ ۳ آبان برای بار سوم، رفتیم شاهچراغ و دور حرم را گشتیم. اصلا داخل نرفتیم. نیم ساعتی طول کشید و برگشتیم خانه.
به عبدالله سعید گزارش دادم. شب که شد عبدالله گفت: از حامد بیعت بگیر. فیلم هم بگیر و برای من بفرست.
به عبدالله گفتم: بلد نیستم چجور بیعت بگیرم.

قاضی دستور داد فیلم بیعت را بیاورند تا ببینیم. محمد رامز دستانش را محکم فشار داد و سرش را پایین انداخت.
قاضی صدای فیلم را بلند کرد. صدا را به وضوح نمی شنیدیم. رئیس دادگاه گفت: فیلم را از تلویزیون توی اتاق پخش کنید.

محمد رامز با شنیدن صدای توی فیلم گفت: آن کسی که لباس زرد پوشیده و بیعت می کند، حامد هست. متن بیعت را عبدالله سعید در تلگرام برایم فرستاد. من در همان خانه از روی متنِ بیعت خواندم و حامد هم اسلحه در دست گرفت و با من بیعت کرد. همان اسلحه ای که من تحویل گرفته بودم. صدای حامد برای خودش هست ولی صدای من در این فیلم تغییر داده شده. فیلمی که برای عبدالله فرستادم با صدای خودم بود.

قاضی پرسید: آداب بیعت رو که میگی بلد نبودی، نماد داعش رو چی؟
محمد رامز مکثی کرد و گفت: نمی دونم
_نمی دونی؟ نماد داعش، پرچمش هست که توی فیلم بیعت گرفتن تو هم، هست.

_عبدالله ازم خواست پرچم داعش توی فیلم باشه. گفتم: ندارم. گفت: درست کن. پیام دادم بلد نیستم. عبدالله عکس پرچم داعش رو فرستاد. رفتم بازار نزدیک به خانه و پارچه خریدم. از روی عکس، پرچم درست کردم.
عبدالله سعید از من خواست کار با اسلحه را به حامد یاد بدهم. حامد راحت اسلحه را باز و بسته می کرد و به عبدالله گفتم از ما بهتر بلده.

حواسم رفت سمت مردی با محاسن سفید و مشکی. کنار خانواده شهید ندیمی نشسته بود... دست روی پیشانی اش گذاشته و سرش را به اطراف تکان می دهد.
صدای خفیفی می آید، نگاهم را بین حاضرین می چرخانم. زمزمه ی مادر شهید ندیمی هست...

پنجمین جلسه دادگاه متهمین حادثه تروریستی شاهچراغ/ استفاده متهمین از «تلگرام» با ملاحظات امنیتی

روایت زهرا قوامی فر و عبدالرسول محمدی از جلسه دوم دادگاه رسیدگی به اتهامات عاملین حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:گزاردادگاه متهمان شاهچراغ بنقل از خبرگزاری مهر،رجانیوز،مشرق وفارس:

 سومین جلسه دادگاه عاملین حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ (ع) در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی شیراز به ریاست قاضی سید محمد ساداتی برگزار شد.

تهم ردیف اول این حادثه با حضور در جایگاه چگونگی نقش‌آفرینی خود را در این عملیات بازگو کرد.

بخش سوم که روز یکشنبه در اختیار رسانه‌ها قرار گرفته است، چنین آمده است:

خبر نداشتم!

محمد رامز، متهم ردیف اول این پرونده با بیان اینکه بعد از بیعت گرفتن از حامد (عامل حرکت تروریستی که مردم را به رگبار بست و سپس بر اثر شدت جراحات به هلاکت رسید)،گفت: عبدالله به من گفت فردا طرف غروب، حامد را به سمت شاهچراغ برده و پس از آن به مرا مطلع کن.

وی ادامه داد: از حامد که بیعت گرفتم، نیم ساعتی بیرون رفتم و تا نصف شب نخوابیدم.

در این لحظه قاضی پرسید که چرا از حامد بیعت گرفتی؟و محمد رامز (متهم ردیف اول دادگاه عاملان حمله تروریستی حرم شاهچراغ) پاسخ داد که عبدالله س. گفت برای عملیات شاهچراغ. زمانیکه شنیدم، تعجب کردم و به عبدالله گفتم: آنجا مملو از زن و کودک و افراد بی گناه و غیر مسلح است. عبدالله گفت: به تو ربطی ندارد، آدم بی گناه و زن و بچه آسیبی نمی‌بینند.با وجودیکه خیلی تاکید کردم اما عبدالله س. قبول نکرد.

قاضی پرونده از محمد رامز می پرسد که مگر جرآت داشتی توی روی رئیست بایستی؟ و متهم پاسخ می‌دهد: در حد حاکم نبود. عبدالله نیز به حامد گفته بود که با افراد بی گناه کاری نداشته باشد.

قاضی که کمی صدایش بالا رفته می‌گوید: مگر مسئولی آنجا بود؟ مگر مقر حکومتی بود که عبدالله به حامد بگوید کاری به افراد بی گناه نداشته باشد؟
(در این هنگام بود که) پنجمین متهم و یکی از وکلا وارد اتاق (جلسه دادگاه) شدند.

قاضی در ادامه پرسید: وقتی باخبر شدی که چه قصدی دارند، چرا اطلاع ندادی؟ و رامز می‌گوید که از تیراندازی و کشتن افراد خبر نداشته است.

قاضی مجدد رو به متهم می‌کند و می‌پرسد که اسلحه برای چه کاری ست؟ برای حمله و محمد رامز جواب می‌دهد: واقعاً خبر نداشته و نمی دانسته می‌خواهند کسی رو بکشند.

متهم در پاسخ به سوال قاضی که اگه نمی‌خواست کسی را بکشد، پس می خواسته پرنده بزند؟ گفت: خطایی بوده، اشتباهی کردم. تصور نمی‌کردم این همه آدم را بکشد.

قاضی پرونده با خواندن آیاتی از قرآن کریم و گفتن جمله‌ داعش بی ریشه، مصداق شجره خبیثه هست و شهدا، مصداق شجره طیبه ادامه داد: تو که کار داعش و هدفش را می‌دانستی. پس چرا همراهی کردی؟ به شما گفتند می‌خواهیم در شاهچراغ عملیات انجام دهیم توسط حامد، آن هم با اسلحه‌ای که تو تهیه کرده بودی. اگر جای من بودی در مورد خودت چه حکمی صادر می‌کردی؟

زود از شیراز خارج شو

در ادامه جلسه به درخواست قاضی، محمد رامز از روز حادثه گفت. بخشی از روایت متهم از این قرار بود: عبدالله س. از من خواست امانتی را به حامد بدهم. از صندوقچه، اسلحه و جلیقه جا خشابی را برداشتم و تحویل حامد دادم. جلیقه جای هشت خشاب داشت که پر از فشنگ بود. خودش جلیقه را پوشید.(حامد) اسلحه را توی کوله پشتی گذاشت و با تاکسی جلوی در شاهچراغ رسیدیم. حامد لحظه رفتن، از من خداحافظی نکرد و فقط گوشی اش را به من داد و تامید کرد زود از شیراز خارج شوم

مستشار (دادگاه) حرف محمد رامز را قطع کرده و از وی پرسید که چگونه از تعداد فشنگ‌ها اطلاع داشته است که وی پاسخ داد مشخص است و مجدد مستشار گفت: در اظهارات اولیه متهم نوشته شده تعداد فشنگ‌های هر خشاب یکی نبوده و این به این معناست که متهم خودش خشاب‌ها را پر کرده است.

متهم در دفاع از خود این اتهام را نپذیرفت و ادعا کرد از ابتدا خشاب‌ها پر بوده است و در پاسخ به پرسش‌های مستشار در خصوص تهیه عکس و فیلم از ورود حامد به حرم، گفت: نه.و تنها به عبدلله اطلاع داده است و عبدلله گفت که فوراً شیراز را ترک کن و به زاهدان برو. اما به سمت تهران رفته و تا پنج روز در خانه نزد خانواده مانده و راه ارتباطی ام را با عبدالله قطع کردم. ۹ آبان بود که ساعت ۳ نصف شب بود که در خانه دستگیر شدم.

در ادامه متهم در خصوص ارتباطش با سایر متهمین پرونده اضافه کرد: کرمان که بودم، چند دفعه «محمد ر» را دیدم اما نعیم را از زندان بگرام می‌شناختم. مصطفی هم با ما در زندان بود. «محمد ک» [حمدالله ک] قبل از پیوستن من به داعش، با هم رفاقت داشتیم و اطلاعی از داعشی شدن من نداشت. وقتی به شیراز آمدم گاهی او را می‌دیدم و با وی تلفنی در تماس بودم.

مستشار (دادگاه) از متهم برای بار دوم میپرسد که آیا لحظه ورود به شاهچراغ عکسی گرفته است یا خیر که متهم با ابراز اینکه چیزی را به خاطر نمی‌آورد ادامه می‌دهد: روز دوم در حیاط عکس گرفتم و لحظه ورود نیز فیلم گرفتم اما ارسال نکردم.

وی همچنین در خصوص اظهارت محمد رحمانی معروف به خالد متهم ردیف دوم که عنوان داشته است عبداله سعید ( رابط داعش با عناصر عملیات ) مهمانان اعزامی را از فامیل های خود معرفی کرده است گفت: این افراد که توسط متهم ردیف دوم در دو منزل تحت اختیارش سکونت داده شده اند از ملیت های مختلف بوده اند که همین امر نشان دهنده عدم وجود نسبت فامیلی مهمانان با عبداله سعید وکتمان حقیقت از سوی وی می باشد.

نماینده دادستان عمومی و انقلاب شیراز در ادامه و در پاسخ به دفاعیات این متهم مبنی بر عدم عضویتش در گروه داعش در برابر هیئت دادگاه بیان داشت: در اغلب تصویر استخراج شده از گوشی تلفن همراه متهم تصاویری با مهمانان اعزامی از سوی عبد اله سعید در حال نشان دادن انگشت اشاره به نشانه پایندی به گروه داعش یافت شده است ضمن آنکه کلیه هزینه های پشتیبانی و تدارکات و پذیرایی از مهمانان نیز توسط عبد اله سعید برای متهم ردیف دوم پرداخت شده است.

در ادامه این جلسه رئیس دادگاه با طرح سوالاتی از متهمین ردیف های اول ، دوم و پنجم به بررسی ارتباطات آنان پرداخت و ضمن نمایش عکس ها و تصاویر استخراج شده از تلفن های همراه متهمین و بررسی هویت افراد حاضر در تصاویر به نحوه ارتباطات آنان در فضای مجازی و اقدام به از بین بردن حساب کابری های ایجاد شده پس از اتمام عملیات اشاره کرد .

در ادامه حمید اله کابلی متهم ردیف پنجم این پرونده با حضور در جایگاه متهم به سابقه آشنایی خود با متهم ردیف اول پرونده محمد رامز رشیدی پرداخت و با بیان اینکه 24 سال است در ایران زندگی می کند گفت: رامز را در زمان سکونت در تهران و به لحاظ همسایگی می شناختم و از عضویت وی در گروه داعش اطلاعی نداشتم .

وی با بیان اینکه آخرین اطلاعی که از رامز داشتم مربوط به زندانی شدنش در زندان بگرام بود گفت: این موضوع را از طریق پدر رامز به دست آوردم .

کابلی در ادامه اعترافات خود در دادگاه گفت: حدود 10 روز قبل از حادثه تروریستی شاهچراغ (ع) رامز با من تماس گرفت و گفت شیراز است و قصد دارد در شیراز خانه اجاره کند. او از من خواست موضوع آمدنش به شیراز را به خانواده اش نگویم.

این متهم پرونده تصریح کرد: چند باز از رامز در خصوص علت زندانی شدنش در افغانستان سوال کردم که پاسخی نداد.

وی با قبول عضویت خود در کانال های فضای مجازی مرتبط با گروه داعش گفت: تنها مخاطب فعالیت های تبلیغی این گروه بودم اما هیچگاه عملی عضویتی در این گروه نداشته‌ام .

در ادامه وکیل مدافع حمید اله کابلی ضمن دفاع از موکل خود از هیئت دادگاه خواست تا بر اساس تحقیقات انجام شده در پرونده و همچنین اعترافات وی در دادسرا و دادگاه و عدم ارتباط با حمله تروریستی با تقاضای تبرئه وی از طرف هیئت دادگاه موافقت شود .