الگو"اسوه" میتواندخطاهم داشته باشد/حضرت ابراهیم
الگوبودن حضرت ابراهیم
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ.. إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ آیه ۴ممتحنه و٦
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ ۚ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿٦ممتحنه﴾
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّـهِ مِن شَيْءٍ ۖ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿٤ممتحنه﴾
مي فرمايد: «در برائت از کفار و مشرکين از حضرت ابراهيم و يارانش الگو و سرمشق بگيريد و اين آيه نيز اگر چه در مورد برائت از بستگان بدکردار و مشرک هست اما هيچ دليلي ندارد، حضرت ابراهيم پيامبر اولي العزم الهي در همه زمينه ها الگو و سرمشق نيست. زيرا حضرت ابراهيم ويژگي هاي ممتازي دارد:
الف) حضرت ابراهيم (ع) در امتحان هاي سخت خداوند، کاملاً موفق شد آنجا که فرمودند: «وَ اِذ اِبتَلي ابراهيمَ رَبُّهُ بکلماتٍ فَاتَمَّهُنَّ»﴿١٢٤بقره﴾
و هنگامي که ابراهيم (ع) امتحان شد و از امتحان سربلند بيرون آمد، بعد از اين موفقيت در امتحانات نهايي، خداوند فرمودند: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، يعني من شما را امام، پيشوا و راهنما براي همه مردم قرار مي دهم.﴿١٢٤بقره﴾
طور کامل تسليم خداوند بود، موحد و مسلمان حقيقي بود، «كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا ﴿٦٧آل عمران﴾»
حضرت ابراهيم الگوي صبر و بردباري بود و به محضر حق تعالي، انابه و و توجه خاص داشت، «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ -١١٤توبه﴾ »
در آيه ديگري بر الگو بودن حضرت ابراهيم مجدداً تأکيد شده است. براي شما تحقيقاً در روش ابراهيم و يارانش سرمشق و الگوي خوبي است، منتها براي افرادي که به رحمت خدا و روز قيامت اميدوار باشند.لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ ﴿٢١احزاب﴾
نکات قابل توجه در مورد معرفي دو پيامبر بزرگوار به عنوان الگوي کامل
الگوهاي معرفي شده از طرف خداوند، دائمي بوده و تاريخ مصرف ندارند و گذشت زمان نقش آنها را کم رنگ نمي کند.
نه فقط پيامبران بلکه ياران صادق و وفادار آنها نيز الگو هستند.
همفکري، همراهي و هماهنگي فکري و عملي با الگوهاي قرآني لازم است.
افراد منحرف وابسته به الگوها، ضرر و آسيبي به الگو بودن الگوها نمي رسانند، زيرا هر دو پيامبر بزرگوار که به عنوان «اسوه» و الگو معرفي شده اند عموهاي آنها مشرک و منحرف بودند (ابولهب و آذر).
براي تقويت تربيت صحيح و آموزش، ارائه الگوهاي عيني و عملي، لازم و مؤثر است.
از کلمه «اسوه حَسَنه» استفاده مي شود، الگوهاي «کاذب» نيز زيادند و بايد مواظب بود از الگوي نيکو و الهي، سرمشق گرفته شود و پيروي گردد نه از الگوهاي کاذب و انحرافي و بدل.
***
ابراهیم یک امت بود
خداوند در سوره مبارکه نحل حضرت ابراهیم(علیه السلام) را این گونه توصیف فرموده است: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[نحل/ ۱۲۰] ابراهيم (به تنهائي) يك امت بود مطيع فرمان خدا، و خالي از هر گونه انحراف، و هرگز از مشركان نبود.» «شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ[نحل/ ۱۲۱] او شكرگزار نعمتهاي پروردگار بود، خدا او را برگزيد، و به راه راست هدايتش كرد.»
خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) وحی فرستاد که از آیین و روش حضرت ابراهیم(علیه السلام) پيروي كند: «ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[نحل/ ۱۲۳] سپس به تو وحي فرستاديم كه از آئين ابراهيم، كه خالي از هر گونه انحراف بود و از مشركان نبود، پيروي كن.» طبق آیات فوق، شکرگزاری از نعمت های خداوند، حنیف بودن و شرک نورزیدن به پروردگار از ویژگی های حضرت ابراهیم(علیه السلام) بود.
«در (آیات فوق) سـخـن از يك مصداق كامل بنده شكرگزار خدا، يعنى(ابراهيم) قهرمان توحيد، به ميان آمده كه مخصوصا از اين نظر نيز براى مسلمان ها عموما و عربها خصوصا الهام آفرين است كه او را پيشوا و مقتداى نخستين خود مى دانند. از ميان صفات برجسته اين مرد بزرگ به پنج صفت اشاره شده است.
«قانتا للّه» وصف ديگر او(ابراهيم) اين بود كه«بنده مطيع خدا بود.
حَنِيفًا، او همواره در خط مستقيم اللّه و طريق حق ، گام مى سپرد.هَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
ـ «وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ او هـرگز از مشركان نبود و تمام زندگى و فكر و زواياى قلبش را تنها نور(اللّه) پر كرده بوده» و بـه دنـبـال ايـن ويـژگـيـها سرانجام او مردى بود كه : «شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ، همه نعمتهاى خدا را شكرگزارى مى كرد.»
در۳آیه به الگوگیری حضرت ابراهیم اشاره دارد
بنا بر نص قرآن کریم حضرت ابراهیم( علیه السلام) و كساني كه با او بودند، الگوی نیکو می باشند: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءاؤا مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ...[ممتحنة/ ۴] براي شما تاسي نيكي در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند وجود داشت، هنگامي كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما و آنچه غير از خدا ميپرستيد بيزاريم، ما نسبت به شما كافريم، و ميان ما و شما عداوت و دشمني هميشگي آشكار شده است، و اين وضع همچنان ادامه دارد تا به خداي يگانه ايمان بياوريد، جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش (عمويش آزر) وعده داد كه براي تو طلب آمرزش ميكنم، و در عين حال در برابر خداوند براي تو مالك چيزي نيستم. پروردگارا! ما بر تو توكل كردهايم، و به سوي تو بازگشتيم، و سرانجام همه به سوي تو است.»
راستگویی حضرت ابراهیم
زنده نگه داشتن یاد مردان الهی جامعه را به سوی خوبیها و ارزشها سوق می دهد و برای همین یاد آن بزرگ مردان همیشه باید در بین جامعه زنده بماند. خداوند عزیز در سوره ی مریم به پیامبر اسلام(ص) امر نموده و می فرماید: از ابراهيم ياد كن كه او بسيار راستگو و پيامبر خدا بود. :وَوَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا -۴۱مریم﴾در اين كتاب از ابراهيم ياد كن كه او بسيار راستگو و پيامبر خدا بود.»
سخاوتمندی و بخشندگی حضرت ابراهیم
سخاوت و بخشندگی از ویژگی های دیگر حضرت ابراهیم(ع) بود و بخاطر این اخلاق جوانمردانه(اطعام و غذا دادن به مردم) به مقام رفیع خُلّت و دوستی خداوند نائل شد.
پیامبر اسلام(ص) : ما اتَّخَذَ اللّه ُ إبراهيمَ خَليلاً إلّا لإطعامهِ الطَّعامَ، وصَلاتِهِ باللَّيلِ والنّاسُ نِيامٌ. خداوند، ابراهيم را به خليلى نگرفت مگر براى آنكه اطعام مى كرد و شب هنگام كه مردم خواب بودند، نماز مى گزارد.»
ماجرای میهمان نوازی حضرت ابراهیم واینکه همیشه سرسفره میهمان بود.
***
ازپیامبر (یونس)الگوبگیرید ولی یک کارش نادرست بود!
از تو برای حکم خدای خود صبر کن و مانند صاحب ماهی ( یونس که از خشم در عذاب امت تعجیل کرد ) مباش که ( عاقبت پشیمان شد و در ظلمت زندان شکم ماهی افتاد و ) به حال غم و اندوه ( خدا را بر نجات خود ) خواند.
الگوبودن حضرت ابراهیم
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ.. إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ آیه ۴ممتحنه و٦
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ ۚ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿٦ممتحنه﴾
قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّـهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّـهِ مِن شَيْءٍ ۖ رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿٤ممتحنه﴾
مي فرمايد: «در برائت از کفار و مشرکين از حضرت ابراهيم و يارانش الگو و سرمشق بگيريد و اين آيه نيز اگر چه در مورد برائت از بستگان بدکردار و مشرک هست اما هيچ دليلي ندارد، حضرت ابراهيم پيامبر اولي العزم الهي در همه زمينه ها الگو و سرمشق نيست. زيرا حضرت ابراهيم ويژگي هاي ممتازي دارد:
الف) حضرت ابراهيم (ع) در امتحان هاي سخت خداوند، کاملاً موفق شد آنجا که فرمودند: «وَ اِذ اِبتَلي ابراهيمَ رَبُّهُ بکلماتٍ فَاتَمَّهُنَّ»﴿١٢٤بقره﴾
و هنگامي که ابراهيم (ع) امتحان شد و از امتحان سربلند بيرون آمد، بعد از اين موفقيت در امتحانات نهايي، خداوند فرمودند: «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، يعني من شما را امام، پيشوا و راهنما براي همه مردم قرار مي دهم.﴿١٢٤بقره﴾
طور کامل تسليم خداوند بود، موحد و مسلمان حقيقي بود، «كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا ﴿٦٧آل عمران﴾»
حضرت ابراهيم الگوي صبر و بردباري بود و به محضر حق تعالي، انابه و و توجه خاص داشت، «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ -١١٤توبه﴾ »
خداوندبه پیامبراکرم (ص) خطاب می کند: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ-٤٨قلم» یعنی انتظار نداشته باش که ظالمان و یا کسانی که کفر می ورزند یک مرتبه از بین بروند. مانند صاحب حوت (حضرت یونس) نباش. همانطور که یونس (ع) پس از اینکه سالها قومش را دعوت کرد و تنها دو نفر ایمان آوردند، قومش را نفرین و رها کرد و نینوا را ترک کرد که به آن آزمایش الهی دچارشد و نهنگی وی را بلعید و سپس توبه اش پذیرفته شد که می فرماید:
«لَّوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ -٤٩قلم» لطف خداوند شامل حال ایشان شد و چون توبه کرد و استغفار کرد «فاجتباه» خداوند او را برگزید و دوباره از صالحین قرار داد:
«فجعله من الصالحین». بدین ترتیب، در پایان سوره، انسان را از شتاب و عجله نهی می کند. در واقع یکی از صفات پسندیده و جزئی از اخلاق عظیم پیامبر، صبر است و خداوند نیز، مکرر ایشان را به صبر دعوت می کند؛ چراکه صبر و شکیبایی است که اخلاق عظیم را به حد تمام و کمال خود می رساند.
نکته قابل توجه اینکه اگر پس از انحراف برگشتید، درِ خانه خدا به روی شما باز است و می توانید حتی دوباره برگزیده شوید: «فاجتباهُ ربُّه» و در زمره صالحان قرار گیرید ./تفسیرنوالثقلین
***
-حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی به پرسشی درباره عصمت حضرت یونس با توجه تنبیه آن حضرت از طرف خداوند پاسخ گفته است.
با توجه به غضبناک شدن حضرت يونس(ع) از مردم و تنبيه آن حضرت از طرف خداوند، چگونه ادعاي عصمت براي تمامي انبياء شده است؟
جواب:حضرت يونس (ع) به ستمگر بودن خويش اعتراف كرده است؛ چنان كه قرآن ميفرمايد:
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٨٧انبیا﴾ يادآور حال يونس را هنگامي كه از ميان قوم خود خشمگين بيرون رفت و چنين پنداشت كه ما هرگز او را در تنگنا قرار نخواهيم داد؛ امّا وقتي به كام نهنگ فرو رفت، در آن تاريكيهاي دريا و شكم نهنگ فرياد برآورد:
خدايا! جز تو معبودي نيست. تو از شرك و شريك و هر عيب و آلودگي پاك و منزهي و من از ستمكارانم.
اگر خشمناك شدن او از دست مردم به حق بود، چرا به كام نهنگ فرو رفت و خود را ستمكار خواند؟. اين امور با معصوم بودن يك پيامبر سازگار نيست.
به ويژه، كار او به قدري سنگين و مشكل بود كه خداوند در اينباره فرمود:
اگر او از تسبيح كنندگان نبود، تا روز قيامت در شكم ماهي زنداني بود:
﴿فلولا أنّه كان من المسبّحين * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴿١٤٤صافات﴾؛ ولي لطف خدا شامل حال او شد و دعايش به هدف اجابت رسيد و از اندوه نجات يافت؛ زيرا او مؤمن واقعي بود و خداوند مؤمنان راستين را از اندوه ميرهاند: فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَكَذَٰلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴿٨٨انبیا﴾
برخي در پاسخ گفتهاند: حضرت يونس، مرتكب ترك اولي شد. او ميبايست تحمّل و صبر فراوان به خرج ميداد و شتاب و عجله نميكرد. لذا، قرآن به اين نكته تذكر داده است كه او زود صبر را از دست داد و شكيبايي و حوصلهاش به سر رسيد. از اينرو، خداي سبحان، خطاب به پيامبر اسلام(ص) ميفرمايد: فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ ﴿٤٨قلم﴾ لَّوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ﴿٤٩قلم﴾ فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿٥٠قلم﴾: در امتثال حكم پروردگارت شكيبا باش و مانند همدم ماهي (حضرت يونس ) مباش؛ آنگاه كه اندوه زده ندا داد. اگر لطفي از جانب پروردگارش تدارك حال او نميكرد، قطعاً نكوهش شده بر زمين خشك انداخته ميشد. پس، پروردگارش او را برگزيد و از شايستگانش گردانيد
مأمون از امام هشتم علي بن موسي الرضا (ع) دربارهٴ :و ذا النّون إذ ذهب... سؤال كرد آن حضرت فرمود: اين شخص «يونس بن متي» است. او يقين داشت كه خداوند بر او تنگ نميگيرد، ولي وقتي به شكم ماهي فرو رفت و از مسبّحين بود، گفت: من از ستمكاران بودم كه ميتوانستم همهٴ اوقات خويش را صرف اين عبادت (تسبيح و تقديس خدا) كنم و اينگونه كه الآن (در شكم ماهي) به ذكر عبادت مشغولم، اشتغال نورزيدم: بتركى مثل هذه العبادهٴ التى قد فرغتنى لها فى بطن الحوت. آنگاه خداوند، دعاي او را به هدف استجابت رساند و فرمود: فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿١٤٣صافات﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴿١٤٤صافات﴾
در حديث آمده كه حضرت يونس (ع) خاطر جمع بود كه خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت. لذا، خداوند او را تنها يك لحظه به خود واگذاشت و او شكيبايي خود را از دست داد و بر قومش خشمگين شد. از اينرو، -امّ سلمه(همسر پيامبر )گويد: شبي كه نوبت من بود تا پيامبر در اتاقم بيتوته كند، در دل شب ديدم كه پيامبر در رختخوابش نيست. هنگام جستوجو او را ديدم كه در گوشهٴ خانه ايستاده و دستها را به جانب آسمان بلند كرده است و گريان ميگويد:اللّهم لاتنزع منّى صالح ما أعطيتنى أبداً، اللّهم لا تُشمت بى عدوّاً و لا حاسداً، اللّهم لاتردّنى فى سوء استنقذتنى منه أبداً، اللّهم و لاتكلنى إلي نفسى طرفهٴ عين أبداً.
امّ سلمه گويد: در حالي كه ميگريستم به اتاقم بازگشتم. پيامبر (ص) بازگشت و سبب گريهام را پرسيد. عرض كردم كه براي گريهٴ شما گريان شدم كه با اين همه مقام و منزلتي كه در پيشگاه خداوند داريد، اينسان ميگرييد؟
حضرت رسول (ص) فرمود: چگونه گريه نكنم و ايمن باشم، حال آنكه خداوند، حضرت يونس بن متي را یک لحظه به خود واگذاشت و چيزي به سرش آمد كه آمد: يا اُمّ سلمهٴ! و ما يؤمننى وإنّما وكلّ اللّه يونس بن متي إلي نفسه طرفهٴ عين، فكان منه ما كان(نورالثقبین ج ۳)
خلاصه:
۱. حضرت يونس (ع) گذشته از مقام شامخ نبوّت، رسالت و عصمت، مورد عنايت ولايي خداوند بود و از نعمت ولايت ويژه الهي طرفي بسته بود؛ زيرا قرآن كريم در اينباره چنين فرموده است: لَّوْلَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ ﴿٤٩﴾
زيرا مقصود از اين نعمت، همان فيض ولايت خداست و كسي كه تحت ولايت مستقيم خداست، از گزند هر كژراهه مصون است. پس، هيچ انحرافي در سيره و سنّت آن حضرت (ع) پديد نيامد و نيز مورد هيچگونه نكوهش نبوده و نيست.
۲. صبر و استقامت، داراي درجات متعدّد و گونهگونه است و مقدار لازم آن كه نصاب مسؤوليتپذيري است، در همهٴ رهبران معصوم بوده است؛ ولي مرتبه برين و برتر آن در برخي از انسانهاي معصوم حاصل است و در بعضي نسبت به برخي از موارد، منتفي است.
۳. آنچه دربارهٴ حضرت يونس (ع) رخ داد، همان فقدان مرتبهٴ برين صبر در گوشهاي از مأموريتهاي راجح (نه واجب) بوده است و قرآن كريم در اينباره فرمود: فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَىٰ وَهُوَ مَكْظُومٌ ﴿٤٨قلم﴾ يعني پيامبر! در برابر حكم پروردگارت صابر و بردبار باش و مانند صاحب ماهي ـ يونس ـ مباش؛ هنگامي كه پروردگار خود را خواند، در حالي كه خشم خود را تحمّل، و دشواري هضم آن وي را اندوهناک كرد.
۴. پديد آمدن چنين دشواري دردناك از يكسو، و از دست دادن مرتبهٴ برين بردباري از سوي ديگر، زمينهٴ نقص را فراهم كرد كه همين مطلب، مصحّح اسناد ظلم به معناي نقص است./شفقنا
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٣٩صافات﴾إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿١٤٠﴾ فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ ﴿١٤١﴾ فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ ﴿١٤٢صافات﴾ فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿١٤٣صافات﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴿١٤٤صافات﴾ فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ ﴿١٤٥صافات﴾ وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ ﴿١٤٦صافات﴾ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَىٰ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ﴿١٤٧صافات﴾ فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ ﴿١٤٨صافات)