قرآن در ۳۰۰ مورد انسانهارا به «تفكر»و «تعقل» ویا«تذكر»دعوت نموده است.

»قرآن تشخیص فکرصحیح را به عقل حواله داده است» واما اينكه آن فكر صحيح و «أَقْوَم» چگونه تفكرى است ؟

همه اوامرونواهی(احکام شرعی) خداوند براساس علم وحکمت است و باارائه دلیل وبرهان عقلی است،حتی نمازو روزه ووضوء.

علت وجوب نماز را دوری از از فحشاء و منكر اعلام کرده،درمورد روزه گفته این دستور برای آن است که پاک و پرهیزکار شوید،دراهمیت «وضوء» بیان کرده که می‌خواهد تا شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند.

طريقه پيشنهادى قرآن كريم براى تفكر

علامه طباطبایی:هیچ تردیدى نداریم در اينكه حيات انسانى ، حیاتى است فكرى ، نه چون حیوانات غريزى و طبيعى ، زندگى بشر سامان نمى گيرد مگر به وسيله ادراک كه ما آن را فكر مى ناميم و از لوازم فكرى بودن زندگى بشر يكى اين است كه هر قدر فكر صحيحتر و كاملتر باشد قهرا زندگى انسانى استوارتر خواهد بود، پس زندگى استوار حال به هر سنتى كه باشد و در هر طريقى كه افتاده باشد طريقى سابقه دار، يا بى سابقه ، ارتباط كامل با فكر استوار دارد و زندگى استوار مبتنى و مشروط به داشتن فكر استوار است ، حال هر قدر استوارى فكرى بيشتر باشد استوارى زندگى بيشتر و هر قدر آن كمتر باشد اين نيز كمتر خواهد بود.

علم و جهل

خداى تعالى هم در كتاب عزيزش به طرق مختلف و اسلوب هاى متنوع به اين حقيقت اشاره نموده ، از آن جمله درآیه ۱۲۲ انعام فرموده : «أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا؟»(آیا کسی که مرده -درجهل و ضلالت- بود ما او را زنده کردیم و به او روشنی (علم وایمان) دادیم تا به آن روشنی میان مردم رود، مثل او مانند کسی است که در تاریکی‌ها ی جهل فرو رفته و از آن به در نتواند گشت است؟)

و نيز در آیه ۹ زمر فرموده :«هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»( آیا آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ منحصرا خردمندان متذکر این مطلب هستند)

همچنين درآیه ۱۱ مجادله فرموده : «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»(تا خدا مقام اهل ایمان و دانشمندان شما را -در دو جهان- رفیع گرداند)درآیه ۱۱ مجادله

و بازدرآیه ۱۸ زمر مى فرمايد:«فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ»(پس به بندگان من بشارت-مژده-ده آن بندگانی که سخن بشنوند و به نیکوتر آن عمل کنند، آنان هستند که خدا آنها را (به لطف خاص خود) هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند.) و آيات بسيار ديگرى از اين قبيل كه نيازى به ايراد همه آنها نيست ، پس در اينكه قرآن كريم بشر را به فكر صحيح دعوت نموده و طريقه صحيح علم را ترويج فرموده ، هيچگونه ترديدى نيست .

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:«علم ،چراغ عقل»

امام علی(ع) :«اَلْعِلْمُ مِصْباحُ الْعَقْل»(علم و دانش، چراغ عقل و انديشه است)بحار الأنوار: ج ۴۳ ، ص ۳۲۰.

امام رضا(ع):«إِنْ الْعِلْمِ حَیَاةِ الْقُلُوبِ مِنْ الْجَهْلِ و نورُ الأبصارِ مِنَ العَمى»
علم قلبها را از جهل بیرون می‌سازد و به آنها حیات می‌بخشد و دیدگان را از تاریکی بیرون می‌آورد و به آنها نور می‌دمد.

امام علی(ع):تَعَلَّمُوا اَلْعِلْمَ فَإِنَّ تَعْلِيمَهُ حَسَنَةٌ وَ طَلَبُهُ عِبَادَةٌ وَ اَلْبَحْثُ عَنْهُ جِهَادٌ وَ تَعْلِيمُهُ لِمَنْ لاَ يَعْلَمُهُ صَدَقَةٌ وَ بَذْلُهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَةٌ لِأَنَّهُ عِلْمُ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ وَ سُبُلُ مَنَازِلِ اَلْجَنَّةِ وَ اَلْأَنِيسُ فِي اَلْوَحْشَةِ وَ اَلصَّاحِبُ فِي اَلْغُرْبَةِ وَ اَلْمُحَدِّثُ فِي اَلْخَلْوَةِ وَ اَلدَّلِيلُ عَلَى اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ وَ اَلسِّلاَحُ عَلَى اَلْأَعْدَاءِ وَ اَلزِّينَةُ عِنْدَ اَلْأَخِلاَّءِ يَرْفَعُ اَللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً فَيَجْعَلُهُمْ لِلْخَيْرِ قَادَةً وَ أَئِمَّةً تُقْتَصُّ آثَارُهُمْ وَ يُقْتَدَى بِفِعَالِهِمْ وَ يُنْتَهَى إِلَى رَأْيِهِمْ تَرْغَبُ اَلْمَلاَئِكَةُ فِي خَلَّتِهِمْ وَ بِأَجْنِحَتِهَا تَمْسَحُهُمْ وَ يَسْتَغْفِرُ لَهُمْ كُلُّ رَطْبٍ وَ يَابِسٍ لِأَنَّ اَلْعِلْمَ حَيَاةُ اَلْقُلُوبِ وَ مَصَابِيحُ اَلْأَبْصَارِ مِنَ اَلظُّلْمِ وَ قُوَّةُ اَلْأَبْدَانِ مِنَ اَلضَّعْفِ وَ يَبْلُغُ بِالْعِبَادِ مَنَازِلَ اَلْأَخْيَارِ وَ اَلدَّرَجَاتِ اَلْعُلَى وَ بِهِ تُوصَلُ اَلْأَرْحَامُ وَ يُعْرَفُ اَلْحَلاَلُ مِنَ اَلْحَرَامِ وَ هُوَ إِمَامُ اَلْعَمَلِ وَ اَلْعَمَلُ تَابِعٌ لَهُ يُلْهِمُهُ اَللَّهُ أَنْفُسَ اَلسُّعَدَاءِ وَ يَحْرِمُهُ اَلْأَشْقِيَاءَ.

ترجمه حدیث امام علی:«علم را بیاموز که تعلیم آن نیکو است، طلب آن عبادت است»، جست و جوی آن جهاد، تعلیم آن به کسی که آن را نمی داند صدقه است و دادن آن صدقه است. او به خانواده اش نزدیک است زیرا علم حلال و حرام، راه خانه های بهشت، آسایش در زمان تنهایی، همنشین در غربت است. کسى که در خلوت ارتباط برقرار کند، راهنماى روزهاى خوب و بد، سلاح در برابر دشمنان، و زینت در خلوت، «خداوند به وسیله علم انسان را برترى دهد» مردم را پیشوایان و امامانی قرار می دهد که ردپایشان محاکمه می شود و از اعمالشان تقلید می شود و فرشتگان به نظرشان می رسند آنها را آزاد کرد و با بالهای خود آنها را مسح کرد و هر مرطوب و خشکی برای آنها طلب آمرزش کرد، زیرا «علم، موجب زنده شدن دلها و روشنایی بینایی است». ظلم و قوت بدن ها از ضعف، و بندگان را به مقام های نیک و عالی می رساند و به وسیله او پیوندهای خویشاوندی وصل می شود و شناخته می شود. حلال از حرام است و امام عمل و عمل تابع آن است خداوند به ارواح شادمان الهام می کند و بر بدبختان نهی می کند.

إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا

علامه طباطبایی درالمیزان:قرآن كريم علاوه بر اين ، بيان كرده كه فكر صحيح و طريقه درست تفكر، انسان را به چه چيزهائى هدايت مى كند، از آن جمله درآیه ۹ اسراء فرموده : «إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَم» يعنى به ملتى و يا سنتى و يا به عبارت ديگر طريقه اى هدايت مى كند كه استوارتر از آن نيست ، و به هر حال آن طريقه و سنت صراطى است حياتى و طريقه اى است براى زندگى و معلوم است كه استوارتر بودن آن از طرق ديگر، موقوف براين است كه طريق تفكر در آن از هر طريق تفكرى استوارتر باشد، طريقه اى است كه به حكم آيات زير يكسره نور است و صراط مستقيم است.

«صِرَاطٍ مُسْتَقِيم» چیست؟

علامه طباطبایی: قرآن درآیات ۱۵ ۱۶ مائده می فرماید :«قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ(۱۵) يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيم» و «صراط مستقيم» عبارت است از راه روشنى كه هيچ اختلافى در آن نباشد و علاوه بر اين هيچگاه از رساندن رهرو خود به هدف تخلف نداشته و دو هوا نباشد و از اين گذشته با حقى كه مطلوب هر انسان حق جوئى است مناقضت و ناسازگارى نداشته باشد و علاوه بر اين راهى است كه بعضى از اجزاى آن نقيض بعض ‍ ديگرش نباشد.

قرآن ، تشخيص فكر صحيح و«أَقْوَم»را به عقل فطرى بشر احاله نموده است

المیزان:و اما اينكه آن فكر صحيح و «أَقْوَم» كه قرآن كريم بشر را به سوى آن دعوت و تشويق كرده ، چگونه تفكرى است ؟

قرآن عزيز«فكر صحيح»رامعين نكرده بلكه تشخيص آن را به عقل فطرى بشر احاله نموده ، چون عقل بشر در صورتى كه آزادى فطريش محفوظ مانده باشد خودش آن فكر صحيح را مى شناسد، تشخيص آن در «نفوس» بشر همواره ثابت و «مُرْتَكَز»(متمرکز) است .

۳۰۰ موردتفکروتعقل درقرآن

علامه طباطبایی:و شما خواننده عزيز(تفسیرالمیزان) اگر در آيات قرآن «تَتَبُّع و تَفَحُّص» نموده و در آنها به دقت تَدَبُّر نمائى ، خواهى ديد كه بشر را شايد بيش از ۳۰۰ مورد (به تفكر) (تذكر) و يا (تعقل ) دعوت نموده و يا به رسول گرامى خود يادآور مى شود كه با چه دليلى حق را اثبات و يا باطل را ابطال كند و خلاصه كلام اينكه از اين آيات مى توان فهميد كه راه صحيح تفكر از نظر قرآن چه راهى است و ما در اينجا به عنوان نمونه چند آيه را مى آوريم .

لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ ۚ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا

مؤلف المیزان:توجه فرمائيدخداوند درآیه ۱۷ مائده:«قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا»(بگو (ای پیغمبر): کدام قدرت می‌تواند در برابر خدا کمترین مانعی ایجاد کند اگر خدا بخواهد عیسی بن مریم و مادرش و هر که در روی زمین است همه را هلاک گرداند...تواناست) و در حكايت اينكه انبياء و اوليايش چون نوح و ابراهيم و موسى و ساير انبياى بزرگوارش و لقمان و مؤ من آل فرعون و ساير اوليايش در برابر خصم چه جور استدلال كرده اند، فرموده :«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(رسولان در جواب آنها گفتند: آیا در خدا که آفریننده آسمانها و زمین است شک توانید کرد؟ )۱۰ ابراهیم

و نيز درآیه ۱۳ لقمان فرموده : «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»(و (یاد کن) وقتی که لقمان در مقام پند و موعظه به فرزندش گفت: ای پسر عزیزم، هرگز شرک به خدا نیاور که شرک بسیار ظلم بزرگی است).

و نيزدرآیه ۲۸ غافر فرموده : «وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ»(و مرد با ایمانی از آل فرعون که ایمانش را پنهان می‌داشت (با فرعونیان) گفت: آیا مردی را به جرم اینکه می‌گوید: پروردگار من خداست می‌کشید، در صورتی که با «معجزه و ادلّه روشن» از جانب خدایتان برای (هدایت) شما آمده است؟)

و در «حكايت از ساحران فرعون» درآیه ۷۲ طه فرموده : «قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا ۖ فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ ۖ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا»(ساحران به فرعون پاسخ دادند که ما تو را هرگز بر این معجزات آشکار که به ما آمده و بر خدایی که ما را آفریده مقدم نخواهیم داشت، پس در حق ما هر چه توانی بکن که هر ظلمی کنی همین حیات دو روزه دنیاست.)درآیه ۷۲ طه

خداوند بندگان را به اطاعت كوركورانه مامور نكرده است

علامه طباطبایی:و خداى تعالى در هيچ جا از كتاب مجيدش حتى در یک آيه از آن بندگان خود را مامور نكرده به اينكه او را «كوركورانه» بندگى كنند و يا به يكى از معارف الهيش ايمانى كوركورانه بياورند و يا طريقه اى را كوركورانه سلوک نمايند.

شریعت هم تعقلی است:نماز،روزه وحتی وضوء

مؤلف المیزان:حتى «شرايعى را هم كه تشريع كرده و بندگانش را مامور به انجام آن نموده» ، با اينكه عقل بندگان قادر بر تشخيص ملاک هاى آن شرايع نيست مع ذلک آن «شرايع را به داشتن آثارى تعليل كرده» (دلیل وبرهان ارائه کرده) كه محتاج به آن آثار هستند.

نظير نماز، كه هر چند «عقل بشر عاجز از تشخيص خواص و ملاک هاى آن است» ، ليكن با اين حال وجوب آن را «تعليل» كرده(علتش رابیان کرده) به اينكه نماز، شما را از فحشاء و منكر باز مى دارد و البته ياد خدا اثر بيشترى دارد: «أَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»(۴۵ عنکبوت).

و در باره روزه دردرآیه ۱۸۳ بقره فرموده :«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»(ای اهل ایمان، بر شما هم روزه واجب گردید چنانکه امم گذشته را فرض شده بود، و این دستور برای آن است که پاک و پرهیزکار شوید.)

و در باره وضو درآیه ۶ مائده فرموده : «مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»(خدا نمی‌خواهد هیچ گونه سختی برای شما قرار دهد، و لیکن می‌خواهد تا شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند، باشد که شکر او به جای آرید.)

مؤلف المیزان درادامه نوشت:و آياتى ديگر از اين قبيل .

فطرت انسانها در تشخيص طريقه فكر صحيح دستخوش تغيير و تبديل نشده

المیزان:و اين «ادراک عقلى» يعنى «تشخيص اينكه طريقه فكر صحيح كدام است» كه قرآن كريم «تصديق حق بودن و خير بودن و نافع بودن آنچه بدان دعوت مى كند را» به چنان فكرى(ادراک عقلی)حواله مى دهد، و نيز «تصديق باطل بودن و شر و مضر بودن آن دستوراتی که نهى مى كند را» به چنان فكرى(ادراک عقلی) واگذار نموده که در نهاد خود ما انسانها است.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:ذات(نفس وجودی انسان)اعمال خوب وبدرا تشخیص می دهد اگرچه برای رهایی ازوجوان ملامتگرش(هنگام اعمال ناپسند)،عذروبهانه ای الکی می آورد.

«بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ،وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ»(بلکه انسان خود بر نیک و بد خویش به خوبی بیناست، هرچند عذروبهانه هایی بیاورد)آیات ۱۴ و۱۵ سوره قیامت

علامه طباطبایی:يعنى خود ما با فطرتمان تشخيص مى دهيم كه طريقه فكر صحيح كدام است ، با فطرتى كه در همه آنها يكسان هستند، و هيچگاه دستخوش تغيير و تبديل نگشته ، و مورد اختلاف واقع نمى شود، كه يك انسان بگويد فطرت من چنين حكم مى كند، و انسانى ديگر بگويد فطرت من چنين حكم نمى كند بلكه بگونه اى ديگر حكم مى نمايد، آرى فطرت امرى است كه حتى دو فرد انسان در احكام آن اختلاف ندارند و اگر اختلافى و نزاعى فرض شود از قبيل نزاع در بديهيات است كه وقتى خوب شكافته شود معلوم مى شود يكى از دو طرف و يا هر دو طرف مورد نزاع را آنطور كه بايد تصور نكرده اند، چون نتوانسته اند به يكديگر بفهمانند.

المیزان: طريقه صحيح تفكر كه گفتيم فطرت هر انسانى آن را تشخيص مى دهد چيست ؟

جواب علامه طباطبایی: : اگر در هر چيزى تردید بكنيم در اين معنا تردیدی نداريم و نمى توانيم ترديد داشته باشيم كه «بيرون از چهار ديوار وجود ما حقائقى وجود دارد، كه مستقل از وجود ما و جداى از اعمال ما است» ، نظير مسائل مبدأ و معاد و مسائل ديگر رياضى و طبيعى و امثال آن ، كه اگر ما بخواهيم ارتباطى صحيح با آن حقائق داشته باشيم ، و آنها را آنطور كه وجودارند، دريابيم ، و يقين كنيم كه آنچه دريافته ايم حقيقت و واقع آن حقائق است ، دست به دامن قضاياى اوليه و بديهيات عقلى مى شويم كه جاى شک در آنها نيست و يا به لوازم آن بديهيات متمسک شده و آنها را به ترتيب فكر خاصى طورى رديف مى كنيم كه منظور و گم شده خود را از آن نتيجه بگيريم ،