میرزا کوچک خان"شاه"بود،اگرباانگلیس همکاری می کرد.
میرزا کوچک خان"شاه"بود،اگرباانگلیس همکاری می کرد.
دولت انگلیس قبل ازرضاخان بدنبال میرزاکوچک خان جنگلی بودند تا وی را به حکومت برسانند واما میرزا این پیشنهادرا نپذیرفت.
آیت الله بهجت می گوید:
برای امام خمینی تعریف کردم که ازیک شخصی که درآن جلسه بود درجلسه ای که سفیرانگلیس نزدمیرزاکوچک خان بوده ومی خواسته میرزا باآنهاهمکاری کندتااورابه حکومت برسانند.
میرزا درجواب می گوید:حکومتی که شالوده اش راشمابریزید،پایدارنمی ماند.
آقای بهجت می گویدوقتی این مطلب راامام خمینی شنید،خیلی خوشش آمد.
سفیرانگلیس می گوید:ماطمع ارضی درکشورشمانداریم،ولی طمع به منافع داریم ، و می گویداگرتو قبول نکنی یک رذلی را "رضاخان"برشمامسلط می کنیم
وبااین وجود،سفیر ناامیدنمی شود،به میرزا دوهفته فرصت می دهد که فکرهایتان رابکنید وخبرم کنید
ومی گوید که من دراین مدت درکرمانشاه،،بصره وهندوستان"کلکته" هستم،اگرجواب مثبت بدهیدماکاررابدست شمامی هیم
آیت الله بهجت می گوید،بعداز اینکه میرزا دست رد به سینه سفیرانگلیس زده،آنهارضاخان راپیدامی کنند.
خودرضاخان ازانتظارات دولت انگلیس وتعهداتش، تعرف می کند:
یک روزی درجلسه ای که درمنزل تیمورتاش باحضور مسئولین کشوربرگزارشده بود که آیت الله مدرس نیزشرکت داشته ،رضاخان به مدرس می گوید:
من پس ازانجام اقداماتی ،به انگلیسی ها قول داده ام واگربه تعهداتم عمل نکنم مرااعدام می کنند ./منبع: کتاب "زمزم عرفان"یادنامه آیت الله بهجت صص377-386
میرزا کوچک خان"شاه"بود،اگرباانگلیس همکاری می کرد.
دولت انگلیس قبل ازرضاخان بدنبال میرزاکوچک خان جنگلی بودند تا وی را به حکومت برسانند واما میرزا این پیشنهادرا نپذیرفت.
آیت الله بهجت می گوید:
برای امام خمینی تعریف کردم که ازیک شخصی که درآن جلسه بود درجلسه ای که سفیرانگلیس نزدمیرزاکوچک خان بوده ومی خواسته میرزا باآنهاهمکاری کندتااورابه حکومت برسانند.
میرزا درجواب می گوید:حکومتی که شالوده اش راشمابریزید،پایدارنمی ماند.
آقای بهجت می گویدوقتی این مطلب راامام خمینی شنید،خیلی خوشش آمد.
سفیرانگلیس می گوید:ماطمع ارضی درکشورشمانداریم،ولی طمع به منافع داریم ، و می گویداگرتو قبول نکنی یک رذلی را "رضاخان"برشمامسلط می کنیم
وبااین وجود،سفیر ناامیدنمی شود،به میرزا دوهفته فرصت می دهد که فکرهایتان رابکنید وخبرم کنید
ومی گوید که من دراین مدت درکرمانشاه،،بصره وهندوستان"کلکته" هستم،اگرجواب مثبت بدهیدماکاررابدست شمامی هیم
آیت الله بهجت می گوید،بعداز اینکه میرزا دست رد به سینه سفیرانگلیس زده،آنهارضاخان راپیدامی کنند.
خودرضاخان ازانتظارات دولت انگلیس وتعهداتش، تعرف می کند:
یک روزی درجلسه ای که درمنزل تیمورتاش باحضور مسئولین کشوربرگزارشده بود که آیت الله مدرس نیزشرکت داشته ،رضاخان به مدرس می گوید:
من پس ازانجام اقداماتی ،به انگلیسی ها قول داده ام واگربه تعهداتم عمل نکنم مرااعدام می کنند .
منبع: کتاب "زمزم عرفان"یادنامه آیت الله بهجت صص377-386
امام خمینی درسن ۱۵سالی مایل بودکه یایددرنهضت جنگل ،کمک میرزاباشد به گیلان آمده بود وبامیرزاهم دیداری داشته بود
روح الله متولد۱۲۸۱ ازنوجوانی مبارز مسلح بود
امام خمینی به "میرزاکوچک" علاقمندبود وبااوملاقات هم داشته
امام خمینی در سالهای نوجوانی تحولات مربوط به نهضت جنگل را با دقت دنبال و حتی اقدام به سرودن شعر در وصف میرزا کوچکخان میکرده است.
شعرامام خمینی دروصف میرزاکوچک خان
نقل است روزی برادرش مرتضی قصیدهای در لابهلای دفتری که مادرشان مخارج خانه را در آن مینوشت پیدا میکند و متوجه میشود که متعلق به روحالله است.
ازروح الله او سؤال میکند که این شعر در وصف چه کسی است؟
روحالله پاسخ میدهد: «برای میرزا کوچکخان که چندی پیش مهمان ما بود.»

مرتضی(برادرش) با تعجب میپرسد: «خود میرزا!؟»
خواب امام برای میرزا
روحالله پاسخ مثبت میدهد. در این هنگام دایهٔ روحالله، ننه خاور، دخالت میکند و اینگونه توضیح میدهد: «یک ماه پیش دیدم روحالله خیلی سرحال است. گفتم از وقتی که مادرتان به رحمت خدا رفته شما غمگین هستید. چطور امروز اینقدر سرحال هستید؟ برایم خواب شب گذشتهاش را تعریف کرد: «شب بود، اما خورشید همچنان در آسمان بود. این خانه نیز جنگل بود. جنگلیها با اسب به این خانه آمدند و میرزا نیز در میان آنها بود. برایش چای آوردم، لبخندی زد. سپس بیآنکه چیزی بگوید خداحافظی کرد و رفت.»
تمایل به پیوستن نهضت جنگل
نشانههای دیگری وجود دارد که نشان میدهد خمینی در نوجوانی علاقه و اعتقاد زیادی به رهبر نهضت جنگل داشتهاست. او همواره برای سلامتی آنها دعا میکرد و یک بار به برادرش پیشنهاد پیوستن به آنها را داد.
سفرامام خمینی به گیلان برای دیدارمیرزاکوچک
می گویندکه روحالله در آن سنین یک بار در فرصتی که پیش میآید به جنگل-گیلان- سفر میکند و پایگاه میرزا را از نزدیک میبیند.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:این مطالب بنقل ازکتاب «خمینی روح الله: زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات» مؤلف:سیدعلی قادری می باشد، بااندکی اصلاحات ویرایشی ،انتخاب تیترهم ازاینجانب است.
ناشراین کتاب موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی است،سال نشر : ۱۳۸۷-چاپ پنجم

دکتر سید علی قادری معاون پژوهشی اسبق موسسه تنظیم و نشر آثار امام که دارای آثارارزشمنددیگری درموردابعادمختلف امام خمینی به رشته تألیف درآورده است
قادری ازدوران کودکیش بامؤسسه نشر آثار امام خاطره ای نقل می کند که مکبرمسجدجامع امامزاده قاسم بود که یک جمعه ای امام خمینی بهمراه آیتالله سید هاشم رسولی محلاتی آمدند ونمازآن روزبه امامت امام برگزارشد(امام راتب رسولی محلاتی بوده)وی از مصاحبت وتفقدامام هم اشاراتی دارند.
خبرگزاری آنا (۱۳ بهمن ۱۳۹۳)درمقدمه یک گزارشی اینچنین می نویسد:
دکتر سید علی قادری، استاد دانشگاه، پژوهشگر تاریخ و و محقق آثار و افکار امام خمینی نویسنده کتاب «خمینی روحالله: زندگینامه امام خمینی براساس اسناد و خاطرات و خیال- سه جلد» در جمع اساتید دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان به تبیین شخصیت و سیره امام راحل پرداخت.
میرزاکوچک درجمع علما

میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در سال 1259 شمسی در رشت به دنیا آمد و سالهای نخست عمر خود را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالحآباد رشت و مدرسه جامع آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد و در این مدرسه با استادش خلخالی آشنا شد. سخنان معلم روشنبین و آزاده شعله در جان شاگرد انداخت و او را در افکار و اندیشههای عمیقی فرو برد که چگونه میتواند جامعه را از آلودگیها و زشتیها پاک کند.
میرزا برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و در مدرسه محمودیه دروس حوزه راادامه داد ولی از اوضاع و احوال اجتماعی غافل نبود. میرزا در آن زمان احساس کرد که هنگام تلاش و کوشش فرارسیده و هرگونه فعالیتی برای روشن کردن افکار عالمه و مبارزه با زور و استبداد در سرنوشت مملکت تاثیرگذار خواهد بود و به همین دلیل به زادگاه خود رشت بازگشت و در بین طلاب مدرسه حاجی حسن تبلیغات را آغاز کرد.
همزمان با مراجعت میرزا به رشت عدهای از مشروطهخواهان تهران در سفارت عثمانی تحصن کردند و میرزا نیز عدهای از آزادیخواهان را با خود هماهنگ کرده و در کنسولگری عثمانی به تحصن پرداخت و در همین موقع انقلاب رشت رخ داد و آزادیخواهان گیلان با کمک مجاهدان ارمنی، گرجی و قفقازی آقابالاخان سردار افخم حاکم گیلان را به قتل رسانده و زمام امور گیلان را به دست گرفتند.
میرزا مبارزی واقعی و مجاهدی حقیقی بود که عمر خود را در مبارزات آزادیخواهانه گذراند و بسیاری از نویسندگان و مورخان او را به عنوان مردی آزادیخواه، بلند همت، با ایمان، میهنپرست، روشنفکر و مبارز مورد ستایش قرار دادهاند. میرزا کوچک در سال 1286 شمسی در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه تهران شد و همزمان با اوجگیری نهضت مشروطه در تهران شماری از آزادیخواهان رشت کانونی به نام مجلس اتحاد تشکیل دادند و افرادی را به عنوان فدایی گرد هم آوردند. میرزا کوچکخان که در آن دوران یک طلبه بود و افکار آزادیخواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست و در سال 1294 شمسی به جای مجلس اتحاد «هیئت اتحاد اسلام» را استفاده از یک گروه 17 نفری در رشت تشکیل داد و بیشتر افراد این گروه روحانی بودند و میرزا کوچکخان عضو موثر آن بود. این هیئت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و میرزا کوچک خان رهبری آن را بر عهده گرفت و پس از اشغال نواحی شمالی ایران از طرف ارتش روسیه تزار، هیئت اتحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزاری پرداخت .
یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما را در فومن مرکز کار خود قرار داد و در آنجا سازمان اداری و نظامی به وجود آورد. هیئت اتحاد اسلام پس از چندی به کمیته اتحاد اسلام تبدیل شد و اعضای آن به 27 نفر افزایش یافت و رهبری این کمیته را میرزا بر عهده گرفت و تا پایان سال 1296 شمسی بخش وسیعی از گیلان و مازندران، طارم، آستارا، تالش و تنکابن زیر نفوذ کمیته اتحاد اسلام درآمد که بعدها این کمیته با نام «نهضت جنگل» یا «حزب جنگل» شناخته شد. میرزا کوچک پایههای نهضت جنگل را بنا نهاد و عدهای از مردان فداکار به منظور مبارزه با استبداد و بیعدالتی و اخراج بیگانگان از کشور با یکدیگر متحد و همپیمان شدند. برای از بین بردن نهضت جنگل وثوقالدوله اقدامهای زیادی به کار برد و نامه تأمین برای میرزا کوچک خان نوشت ولی میرزا نپذیرفت و پس از درگیریهای فراوان عدهای از سران نهضت از تسلیم نیروهای دولتی در رشت شدند. در این درگیری شماری از افراد میرزا کشته شدند و دکتر حشمت"همرزم میرزا" نیز دستگیر و در دادگاه نظامی در چهارم اردیبهشت 1297 هجری شمسی محکوم به اعدام شد و دیگر مبارزان ابتدا به تهران و سپس به کلات نادری اعزام و زندانی شدند.
مشاوره-روانشناسی